برای پسرم متین
سلام بابایی خوبی پسرم الان که دارم واست مینویسم تو خواب نازی قربون پسرگلم برم ببخشیدکه نمیتونم زیاد بیام تو وبلاگت واست بنویسم آخه من خیلی کم وقت آزاد دارم البته که هروقت خونه هستم باتو بازی میکنم ولی مسایل کاری باعث میشه که نتونم زیادبه وبلاگت سربزنم دست مامان سمانه درد نکنه چه وبلاگ خوشکلی واست درست کرده پرازخاطره بچگی های تو موقعی که بزرگ شدی همه این خاطره ها هم ما وتورو میبره به این زمان که کودکی
بذار یه کم از احساساتم بگم نسبت به تو خیلی واسم عزیزی وعاشقتم این روزها دارن زود میگذرن ومن بیشتر به توکه جوانه عشق من ومامان سمانه هستی وابسته ترمیشم باخنده هات بازیگوشی هات جان تازه ای میگیرم وقتی گریه میکنی غصه دار میشم الان که دارم اینارومینویسم اشک ذوق توی چشمام جمع میشه ولی وقتی بابا بشی واسه پسرت همه کاری میکنی خیلی آرزوها واست دارم
چه خوب هست که شاهدونظاره گر بزرگی ورشد توهستم خیلی حس قشنگیه که تا الان یکباردرتمام عمرم تجربه کردم
زبانم قاصراست ازشکرنعمت تولدتو وحس بودن باتو
من از این شکلک های خوشکل که مامانی واست گذاشته تو وبلاگ بلدنیستم ازمامانت میخوام که واست بذاره هیچ وقت وهیچ زمانی یادت نره
بابایی عاشقته