متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

آخرین نوشته قبل از تولد دوسالگیت

متین من     یک تار موهات رو با هیچ چیزی در دنیا عوض نخواهم کرد و لحظه ی باتوبودن را با تمام لحظه های شیرین زندگی معاوضه نخواهم کرد متین پسر عزیزم وقتی تو کنارم هستی دلگرم ََََََََََََََو دلخوشم با آمدنت به زندگی مون دنیای ما خیلی عوض شد نور بخشیدی به زندگی مون قبلا بدون تو خونه مون بی سروصدا بود تو باخودت شور ونشاط آوردی تو آمدی وعمیق ترین نگاه را از میان چشمان رویایی ات به قلبم نشاندی من هیچ وقت حسرت آرامش ی که قبل از توی زندگی مون بود خونه مون ساکت و آروم بود نمی خورم  به وجودت در کنارم می بالم عزیز دلم.  یگانه ترین مهربان متینم  تمام آرزویم رسیدن تو به آرزوهایت هست ... &nb...
8 آذر 1392

بازم ببخشید بدقولی کردم...

سلام ایندفعه دیگه واقعا برگشتم به دنیای مجازی قول داده بودم که قبل از این برگردم ولی بدلایلی که توی پست قبل گفته بودم نتونستم ولی بلاخره موفق شدم وخیلی خوشحالم از این به بعد سعی میکنم وب پسرم متین رو به روز کنم توی این مدت که نبودم موهای متین رو کلا تراشیده ام (کچل ) کردیم بخاطر کم موبودنش کلی بازیگوش تر از قبل شده کلی فعالیت هاش و کلمه های که میگه زیادتر از قبل شده و ...... اینم بگم به من نمیگه مامان میگه ممانه (سمانه) ولی به باباش میگه بابا جون آخه چرا ؟؟؟منم اینطوری میشم ولی بابا امین هم کلی ذوق میکنه که بهش میگی بابا جون خلاصه .... اما متین من مامان جون کلی اسمم قشنگ تر شده از موقعی که صدام میکنی تو ...
4 آذر 1392

10 ماهگیت مبارک

چقدر زود گذشت ... خدایا شکرت که همه چیز خوبه ، خدایا شکرت که یه پسر ناز عسلی به منو امین دادی و زندگیمون عوض شد. خدایا شکرت که سالم و سلامته. چقدر شیرینه وقتی هر روز یه کار جدید یاد میگیری... الانم دیگه حسابی راه افتادی برای خودت تو خونه راه میری و چقدر خوشحالی... برات آرزو میکنم همیشه قدمات تو زندگی محکم و استوار باشه . امروز١٠ماهت تموم شد و وارد ماه یازدهم زندگیت شدی .دیگه چیزی به تولدت نمونده.امروز وقت نمیکنم برای قد و وزن ببرمت عزیزم آخه فعلا درگیر جابه جایی و اثاث کشی هستیم  و باید خونه رو جمع و جور کنیم. قربونت برم من که با اومدنت یه عالمه خوبی برامون آوردی. خدایا شکررررررررررررررررررررررررت..  خ...
16 مهر 1392

ایران لـند

جان منی و جان تو را دوست دارم شادابی چشمان تو را دوست دارم  دنیای من در دست های کوچک توست دنیای تو، دست های تو را دوست دارم     متین من از تمام این دنیا، چشم های تو مرا کفایت می کند. دوستت دارم مهربانم   جمعه ٢١/٤ /٩٢ من وتو بابا امین ومحمد برای بار دوم رفتیم ایران لند سری اول که رفتیم روز مرد بود من دوربین نبرده بودم با دوربین خاله مریم چندتا عکس ازت گرفتم ولی این سری که رفتیم محمد دایی هم باهامون اومد و کلی سوار وسایل بازی شدین خیلی خوش گذشت حدود ٢ ساعتی ایران لند بودیم واسه اینکه تو محمد بازی کنین و تقریبا تمام وسایلی که مناسب سن تو بود سوار شدی ب...
23 تير 1392

اتفاقات چند وقت اخیر ...

متین من  عزیز دلم ..  به عشق تو مینویسم با دلی عاشق مینویسم که عاشقانه با تو می مانم ، و مینویسم که اینها تنها یک نوشته نیست بلکه احساس قلبی من است مهربانم ... با دلی عاشقتر ، مینویسم که عشق تو پاکترین عشق دنیاست و با قلمی به رنگ  سرخ در دفتر عشقم می نویسم که خیلی دوستت دارم..       ☜ این چند وقت یک سری عکس ازت گرفتم که واست در ادامه مطلب میذارم با توضیحات شون   تا چند وقت پیش یک  آباژور داشتیم که الان دیگه متین شده چراغش کلاهش میذاره سرش و پایه ش می گیره تو دست فقط کافیه که بزنمیش تو برق که خونمون روشن کنه وقتی مثل ...
21 تير 1392

موزه تاریخ طبیعی

متین من 92/4/7 جمعه من وتو بابا امین رفتیم موزه تاریخ طبیعی  بخاطر آشنایی تو با محیط و البته حیوانات و... تو واسه اولین بار بود که میرفتی ولی من وبابا امین دوران بچگی از طرف مدرسه هامون رفته بودیم من ابتدایی بودم بابا امین راهنمایی این موزه شامل بخش های  عبارتند از :بخش جانوری، بخش گیاهی، بخش زمین شناسی، بخش نجوم، بخش تمبر و اسکناس، بخش حشرات و بخش آناتومی   که من وبابا موفق نشدیم همه رو ببینیم بخاطر اینکه اگه تو رو زمین میذاشتیم تو بدو بابا امین بدو اگه بغلت هم میکردیم واقعا خسته میشدیم کمر درد میگرفتیم از اونجایی که دیگه سوار کالسکه هم نمیشی واقعا سخت بود دیدن کل موزه من وبابا کل موزه رو 15 دقیق...
19 تير 1392

سه چرخه ی متین

   متین من عشق قشنگم ٣/٤/٩٢  قبل از هرچيزي ميخواهم بداني مادرت بيشتر از تمام ِ مادرهاي دنيا دوستت دارد و پدرت عاشق ِ توست. گوشت را بیاور جلوتر- حرفی هست که باید فقط درگوش تو زمزمه اش کنم... این حرف مادر توست : " دوستت دارم. "    در ادامه مطلب بقیه حرفام:     پسر قشنگم این سه چرخه خوشکل رو که خیلی هم باهاش احساس راحتی داری ودوسش داری ساعتها میشینی داخلش بابا حاجی واست هدیه خریده دست این بابا بزرگ مهربون دردنکنه که همیشه به فکرپسرمه و دوسش داره   این سه چرخه رو سعی کردم ازبهترین مدل هاش واست بخرم و ...
4 تير 1392

آرایشگاه قبل از رفتن به آتلیه

متین جونم عشق قشنگم فردا وقت آتلیه واست گرفتم چون موهات خیلی بلند شده بود  باید حتما میبرمت آرایشگاه زنگ زدم بابا امین گفتم زود خودت برسون تا متین ببرم آرایشگاه بدون تعیین وقت قبلی راهی شدیم تا ساعت 9 هم آرایشگاه بسته میشد سعی کردیم از زیرگذر بریم ولی خوردیم به ترافیک منم ناراحت گفتم نمیرسیم آخه ساعت 8:30 بود وماهمچنان در ترافیک بلاخره یک ربع مونده به 9 رسیدیم بعد منشی گفت وقت نداریم منم اینطوری شدم وناراحت شماره تلفنم گذاشتم بردمت شهر بازی که بعد از 40 دقیقه ی که من کاملا نا امید شده بودم ونمیدونستم با این موهات چطوری فردا ببرمت ارایشگاه منشی زنگ زد گفت همین الان بیا یک نفر که نوبت داشته کنسل شده منم...
28 خرداد 1392

متین بازیگوش من ..

متین من   همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم   همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم   چقدر قلبت زیباست...   تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر   میخوانمت تا دلم آرام بماند   این روزها خیلی بازیگوش شدی طوری که اصلا نمیتونم باورکنم همون پسر کوچولو من در زمان نوزادیت بودی اونقدر آروم و ساکت بودی ولی الان داری جبران اون موقعها میکنی ولی نسبت به بچه های دیگه که مقایسه میکنم بازهم خوبی جای شکر داره اذیت هات بیشتر به کنجکاوی میبره دوست داری ازهرچیزی سر در بیاری پسر باهوشم البته اینم بگم وقتی بیرون...
23 خرداد 1392