در آتلیه ...
متین من
هستی من دوستت دارم
دیروز 27/3/92 رفتیم آتلیه
وای متین جونم اصلا دل تو دلم نیست از بس که عکسات قشنگ شدن گیج شدم نمیدونم چند تا انتخاب کنم
کار آتلیه رو خیلی دوس داشتم و همه ی عکسات بنظرم قشنگی خاص خودش داره واقعا نمیتونم بگم کدوم زیباتر شده
خیلی همکاری کردی و عکسای خوب و زیادی گرفتیم هر دکوری که خانم عکاس می چیدن تو دوس داشتی با دوچرخه عکس گرفتی با توپ با قفسه عروسک با هواپیما چوبی و رنگ بازی و...
خلا صه اینکه با کلی زحمت باید آماده ت میکردیم واسه دکور بعد ودل کندن از اون دکور کار سختی بود
البته خندیدنت کارسختی نبود چون همش روی لبات لبخند بود کار خانم عکاس راحت کرده بودی
هم عکس های خوشکل گرفتی وهم کلی بازی کردی کارای که من بهت اجازه نمیدم توخونه انجام بدی مثل رنگ بازی اونجا تا دلت به خواد رنگ ریختی روی خودت و دست وپا زمین و... و عکس خیلی خوشکلی شد وقتی اومدیم خونه راحت خوابیدی از بس بدو بدو کردی توی اتلیه
همیشه دیگه میبرمت این آتلیه چون هم پرسنل خیلی خوبی داشت و هم کاراشون به نظرم جالبه و اینکه کار اصلی شون هم آتلیه تخصصی کودکان هست که هر ماه دکور خاصی به کاراشون اضافه میشه
دیروز بابایی باما نبود رفته بود ورزش من وتو با دختر عمه ی الهه و حسین (هانیه) رفتیم آتلیه و قراره چهارشنبه با بابا امین بریم واسه انتخاب عکس
باید صبرکنیم تا یک ماه دیگه که عکسات بدستم برسه
برای دوست داشتن دل لازم است نه دلیل پس دوست دارم بدون دلیل