متین در تعطیلات نوروزوسیزده بدر
تاقبل رسیدن سال جدید اونقدر دویدم تا همه چی رو واسه نوشدن آماده کنم.
الان 16 روز از نوشدن وتازگی می گذره که من این پست دارم در وبلاگت به عنوان یادگاری ثبت می کنم.و اي كاش بتونم عين دوربين فيلمبرداري تك تك لحظاتت رو نه در خاطرتم كه در قلبم ثبت كنم
و اما شروع خوبی داشتیم.
عید که با دیدو بازدید ها... و روزهای که مهمان داشتیم
۳ بار هم پارک رفتیم خلیج فارس و پارک محله ی که تو کلی بازی کردی
امسال قرار بود از قبل بریم مسافرت با خاله ها و بابا حاجی و مادر ولی بدلیل ساختن خونه جدید باباحاجی مسافرت مون کنسل شد وموکول شد به امید خدا به تابستون
متینم ازهمه چی بگذریم.امیدوارم 4امین بهار زندگیت با زیبایی شروع بشه و به زیبایی سال بعد پیوند زده بشه
تا بابا امین از ماشین پیاده میشد توجایگزین ش میشدی و خیلی در این ایام تعطیل برای سویچ ماشین گریه میکردی و خیلی دوست داشتی پشت فرمان بشینی
خونه خاله مریم که همزمان با ما خاله میترا اونجا بودن و با بنیتا کلی بازی کردی
ولی اناهیتا از بغل خاله میترا جدا نمیشد
روش جدید از سرسره پایین اومدن متین
فدای خنده های شیرینت خنده هات همه ی زندگی منه
شهربازی خلیج فارس
سوار این موتور دوبار شدی خیلی دوست داشتی
یه 13 سبزوآروم با خانواده خاله مریم و خاله میترا مادر لیلا و باباحاجی به آخر رسوندیم
دوتا بالن ارزوها رو بابا امین و باباحاجی برات فرستادن به اسمون وتو کلی ذوق کردی
کلی بازی با حسین و الهه و بچه های عمه و عمو حسین که سیزده بدر با ما بودن
سنگ ریزه جمع میکردی و به طرف من پرتاب میکردی
کلا دست به سنگ بودی و میخواستی بندازی تو اتیش
والیبال میخواستی با بچه ها بازی کنی ولی چون کوچولوتر ازهمه بودی بابا امین گذاشتت روی شونه هاش
عيد 94 هم با تمام خاطراتش گذشت
اميدوارم امسال رو در كنار هم بهتر از سالي كه گذشت بگذرونيم و سالي پر از شادي و سلامتي و موفقيت برامون باشه
متین من
روح و طعم زندگيم ، آسايش و آرامشم!!!!!!!!!!!! با تك تك سلولهاي بدنم
دوستت دارم