یک سالگی متین من

یک ساله شدی متین جونم

سلام مامانی نازنینم

یک سالگیت مبارک

قربون پسرعزیزم برم که ماشالا یک ساله شد

پسرم امسال به احترام ماه محرم وصفرجشن تولد نداشت وبه یه بیرون رفتن اکتفاکرد.بابایی قول داده که یک جشن خیلی خوب(به امید خدا)برات بگیره

اما روز تولدت مامان یک کیک کوچولو گرفت بعد هم بابابایی رفتیم شهربازی وشما بازی کردی شام هم رفتیم رستوران وشما هم از پدربزرگ هات پول گرفتی از هرکدوم پنجاه هزار تومان دست شون هم درد نکنه 

یکمی برات شرح حال بدم که چه کارایی بلدی وچه اتفاقاتی برات تو این یک سال اتفاق افتد از این ...

١-دستت رو می گیری به مبل ومیزو...بلند میشی وچند قدمی پا برمی داری ولی هنوز نمی تونی خودت بدون کمک را ه بری .علاقه بسیار زیادی هم به میز مبل مون داری تمام اسباب بازی هات مثل ماشین هات برمی داری ورو میز بازی می کنی.

٢- هنوز واکسنت نزدیم به خاطرسرما خوردگی که گرفتی وسرفه های زیادی که می کردی آخی دورت بگردم واکسن ات موکول کردیم به هفته آینده

٣- پسر من ٨ تا مرواری سفید وناز در آورده که خیلی هم اذیتت کردن ٤پایین داری و ٤ تا هم بالا اولین دندون هات که ٢ تاباهم در آوردی در تارخ ١٠/٤/٩١ بود

بقیه حرفام در ادامه مطلب میذارم:

یک ساله شدی متین جونم

سلام مامانی نازنینم

یک سالگیت مبارک

قربون پسرعزیزم برم که ماشالا یک ساله شد

پسرم امسال به احترام ماه محرم وصفرجشن تولد نداشت وبه یه بیرون رفتن اکتفاکرد.بابایی قول داده که یک جشن خیلی خوب(به امید خدا)برات بگیره

اما روز تولدت مامان یک کیک کوچولو گرفت بعد هم بابابایی رفتیم شهربازی وشما بازی کردی شام هم رفتیم رستوران وشما هم از پدربزرگ هات پول گرفتی از هرکدوم پنجاه هزار تومان دست شون هم درد نکنه 

یکمی برات شرح حال بدم که چه کارایی بلدی وچه اتفاقاتی برات تو این یک سال اتفاق افتد از این ...

١-دستت رو می گیری به مبل ومیزو...بلند میشی وچند قدمی پا برمی داری ولی هنوز نمی تونی خودت بدون کمک را ه بری .علاقه بسیار زیادی هم به میز مبل مون داری تمام اسباب بازی هات مثل ماشین هات برمی داری ورو میز بازی می کنی.

٢- هنوز واکسنت نزدیم به خاطرسرما خوردگی که گرفتی وسرفه های زیادی که می کردی آخی دورت بگردم واکسن ات موکول کردیم به هفته آینده

٣- پسر من ٨ تا مرواری سفید وناز در آورده که خیلی هم اذیتت کردن ٤پایین داری و ٤ تا هم بالا اولین دندون هات که ٢ تاباهم در آوردی در تارخ ١٠/٤/٩١ بود

بقیه حرفام در ادامه مطلب میذارم:

٤-یک چیز جالب  برات بگم خیلی علاقه زیادی به مسواک من داری ومن مسواکم به تو دادم ورفتم یک مسواک دیگه واسه خودم خریدم یک مسواک بچه گانه واسه توخریدم ولی تو قبول نکردی هنوز هم عاشق مسواک منی وبه یک چیز جالب تری که علاقه خیلی خیلی زیادی داری پشه کشه خنده دار نه از دست تو بازیگوش همیشه هم دسته پشه کش می گیری وبه مامان و بابای می زنی ماهم الکی میگیم آخ تو بیشترخوشت میاد(من ازتو توقع نداشتم) مامانی که خیلی دوست داره عاشق اومدن به آشپزخونه هستی بعد به کشو کابینت مون هم علاقه داری میری بازش می کنی تمام وسایلش میریزی بیرون صافی وهم زن و کف گیر و... برمیداری میزنی روسرامیک های آشپزخونه وکلی ذوق می کنی ومیخندی(منم از ترسم تمام چاقوها و وسایل خطرناک دیگه رو برداشتم )   عکس هاشو واست میذارم تا بدونی چقدربازیگوش بودی

٥-می خوایم واسه تولدت عکس آتلیه تقدیمت کنیم به پسرم به خاطر تولدش ببخشد که با تاخیر این کارو می کنیم آخه همونطور که گفتم سرما خوردگی ات باعث شدعقب بندازیمش

٦-هروقت ادای گریه یا ناراحتی در میارم میای دستام میذاری روی صورتم ومنم میگم آتی وتو میخندی دوباره تکرار می کنی

٧-تا الان که یک ساله ات هست کلمه های مثل مامان بابا من نه اده دا ممم دده کاکا وکلمات نامفهوم دیگه میگی

٨-خیلی خیلی آقا هستی حرف گوش کن وتمیز موقع غذاخوردنمی گم مم به به متین چه غذایی داره توهم می گی مم می یای ومی خوری البته وقتی سرحال نیستی یا داری بازی می کنی فرار می کنی ازدستم بابا باید حتما مسخره بازی دربیاره یا گوشی بدیم دستت آهنگش هم در بیاریم تا غذا بخوری

٩-به میوه خوردن علاقه زیادی داری(پرتغال لیمو شیرین وموز) دوست داری البته ٧ تا ٩ ماهگی هم لیمو ترش دوست داشتی

١٠- توی روءروئک هم تاحدی می شینی وبعدش هم خودت به زمین وزمان می زنی تا بیارمت بیرون

١١-چندبارهم باکالسکه بردیمت خرید بابابا بعدازچنددقیقه گریه می کردی آخرکارهم باید بیرونت می آوردیم وبابای بغلت می کرد ومن کالسکه خالی تا آخرش باید حمل می کردم

١٢-درب نوشابه و آب معدنی باز وبسته می کنی  آب معدنی که آب داخلش باشه روتکون میدی ازصداش لذت میبری جدیداً درب ادکلن وعطرهم به هم وصل می کنی و(باباحاجی کلی ذوق ت میکنه میگه چه پسرباهوشی دارم) کلا هرچیزی که یک گردی داشته باشه منظورم دایره که روی درب قابلمه باشه رو دوست داری چنددقیقه ای باهاش سرگرم میشی

١٣- ازخوردن نوشابه ودلستر وای چای رو که نگو خیلی دوست داری که من سعی می کنم بهت ندم آخه همه شون ضررداره واسه بدنت عزیزم

١٤-همیشه موقع خواب روبه شکم میخوابی مثل مامان  وبابا عادت داری

١٥-قطره آهن هم چندتا از دندونات سیاه کرده ولی اشکال نداره پسرکم دندونات شیری و٦ یا ٧ سالگی می ریزه درعوض قطره آهن برای بدنت ضروریه ونمی تونم بهت بدم

١٦-وقتی می گم دوپا دوپا وانگشتام بهت نزدیک می کنم خیلی دوست داری باصدای بلند می خندی قربون خنده هات برم

١٧-ازبین اسباب بازی هات با ماشین هات وارگ که داری شبیه گاوه خیلی دوست داری بازی می کنی با ابنا بیشترسرگرمی صدای ارگت در میاری باهاش می رقصی

١٨- کنترل تلویزیون می گیری دستت ومی زنی روی کانالی که پارازیت داره و عشق می کنی هروقت هم که وقت گیربیاری یک چیزی برمیداری ومیری میزنی روصفحه مانیتور ش منم میام هرچیزی که دستت ازت میگیرم ولی توبی خیال نمیشی وبادودستت می زنی خلاصه حریفت نمیشم مجبورم سرت ویه جورگرم کنم

١٩-از خودکارومدادهم خیلی خوشت میاد وهرجا که ببینی میری طرفش

خدا پسرکوچولو مون رو حفظ کنه که باشروع کنجکاوی هاش وشیرین کاری هاش قند توی دل مون آب میکنه ومامانی پابه پای شمابرای نگهداریت باید این ور و اون ور بره (ولی پسرم شیرین کاری هات هم دوست دارم کلا همه جوره عاشقتم) یه دنیا بوس برای پسرکم .مامانی دوست داره هزارتا تنت سلامت.

بهترينم

متین من

یکسال با تو خنديدم ، گاهي با گريه هات گريستم ، گاهي ساعتها چهره معصومت رو نگاه كردم ، به صداي نفسهات گوش دادم ، یکسال با تو عاشقي رو آموختم ، بارها با دستان كوچك محبتت صو رتم رو قاب كردي و من غرق اين لذت خدايي شدم ، لحظات ناب مادري چه زيبا هستند اين لحظات .

عزيزترينم ، پسرم عمرم ، زندگي من

تولد یکسالگیت مباركككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككككك

برات از خدا بهترينها رو آرزو ميكنم ، شادي و سلامتي ، موفقيت و بهروزي ، بالا رفتن از پله هاي ترقي ،  همه خوبيهاي دنيا را برات آرزو ميكنم زيباي مهربان من.