درد ودل با متینم
پسرم نمی دانم وقتی این نوشته ها را می خوانی درکجا هستی وچه میکنی درهرصورت می خواهم بدانی که همیشه و همیشه عشق مامان بودی و هستی و خواهی بود!
دلبند مادر ، پسر بازیگوش مامان و بابا .
نمی دونم دل همه مامان ها این قدر برای بچه هاشون می لرزه یا من تو خرج کردن احساساتم دارم زیاده روی می کنم ؟
وقتی کوچک تر بودم و میشنیدم این جمله رو که : مادر نیستی که بدونی چی میگم . با خودم فکر می کردم که این جمله ضرب المثل شده و همه مامان ها برای منت گذاشتن سر ما بچه ها این حرف رو می زنند .
حالا وقتی به پسرم نگاه می کنم یاد حرف های مامانم میافتم و به خودم مغرور میشم و میگم : وای ! یعنی مامان من انقدر زیاد منو دوست داشته ، چون خودم هم خیلی این جمله رو تکرار می کنم. واقعا فقط باید مادر بود تا از صدای نفس کودکت بفهمی گرسنه است یا تشنه ؟با شنیدن صدای سرفه فرزندت مثل جرقه بپری بالا.
متین مهربون مامان ! اینها رو برات می نویسم . اگر تا به ثمر رسیدنت زنده بودم که همیشه روی کمک من و پدرت حساب کن و بدون که بی منت همه چیزم رو فدای تو میکنیم .هر چند که همه چیزم تو هستی.
اما اگر دستم از این دنیا کوتاه ماند و چشمم به روی دیدن توعزیزبسته ، بدون که همیشه دوستت داشتم و عاشقانه نگاهت می کردم و بعد از خدا تو ، پدرت عزیزترین کسان من بودید . بعد از من ، پدرت تنها کسی هست که می تونه تو همه کارها یار و یاورت باشه . پدرت مهربون ترین پدر دنیاست . اون برای به دست آوردن ما تلاش زیادی کرده . مبادا به راحتی کنارش بگذاری . همیشه مثل یک مرد کنار پدرت باش و مرد بودن رو ازش یاد بگیر .
پسرم ! همواره با یاد خدا باش و بدون که خداوند چتر بزرگ رحمتش رو سایه بون تو کرده که داغی و حرارت آفت های روزگار تن لطیفت رو نسوزونه . بدون خدا انقدر مهربونه که حتی اگر چیزی ازش نخوای ، باز هم بهترین ها رو بهت میده . پس همیشه ازش تشکرکن ، مبادا که رسم ادب رو به جا نیاری . بزرگترین ادب شکر خداست .
دلبندم ! سعی کن همیشه راه راستی و درستی رو انتخاب کنی . حتی اگر طولانی ترین راه باشه و رسیدن به مقصد رو برات دورتر کنه . اما مطمئن باش وقتی به مقصد برسی ، خستگی راه با شیرینی عملت ، از تنت در میاد .
دردانه من ! در تمام زندگی چیزی زیبا تر و لذت بخش تر از محبت و خدمت به خلق خدا نیست . هیچ شیرینی گواراتر از این نیست که لبخند انسان دیگری رو ببینی . لبخندی که تو خلقش کردی .
قصدم نصیحت نبود .دسته گل مامان . برات نوشتم ، ترسیدم یه وقت دیر بشه و حرفهام به گوشت نرسه . امیدوارم صد تا بهار دیگه هم منتظرت باشن . هرگز رنگ غم نبینی .
عکس ٤ماهگی متین روز٢ عید