ایران لـند
جان منی و جان تو را دوست دارم
شادابی چشمان تو را دوست دارم
دنیای من در دست های کوچک توست
دنیای تو، دست های تو را دوست دارم
متین من
از تمام این دنیا، چشم های تو مرا کفایت می کند. دوستت دارم
مهربانم
جمعه ٢١/٤ /٩٢ من وتو بابا امین ومحمد برای بار دوم رفتیم ایران لند سری اول که رفتیم روز مرد بود من دوربین نبرده بودم با دوربین خاله مریم چندتا عکس ازت گرفتم
ولی این سری که رفتیم محمد دایی هم باهامون اومد و کلی سوار وسایل بازی شدین خیلی خوش گذشت حدود ٢ ساعتی ایران لند بودیم واسه اینکه تو محمد بازی کنین و تقریبا تمام وسایلی که مناسب سن تو بود سوار شدی
بعد رفتیم هایپر استار خرید کردیم و غدا گرفتیم خوردیم
وقتی هم خواستیم از مجتمع خلیج فارس بیایم بیرون سوار یک قطار شدیم که دم در خروجی بود دور مجتمع مارو برد گردوند و شما دوس داشتین توی قطار آهنگ هم گذاشته بودن که تو واسمون کلی رقصیدی
بابا امین اول تو رو گذاشت توی این چرخ فروشگاه محمد هم گفت منم باید مثل متین توی چرخ باشم دوتا بادکنک هم واستون خریدم زرد مال تو بود آبی هم مال محمد ولی تو هر دوتاش برداشتی آخر کار هم آبی رو زدی ترکوندی
اول فرمان این قایق بازی دست محمد بود ولی تو سریع فرمان از محمد گرفتی
وقتی این فوارها رو دیدی از اونجای که عاشق آب هستی سریع دویدی سمتشون یک دختر بچه هم اومد بود که تو اشاره میکردی به آب میگفتی این آبا (یعنی این آب هست)
(تقديم به آسمون قلبــــــــم)
متینم
دلم را که مرور می کنم تمام آن از آن توست...
موسیقی چشمانت زیباترین ملودی ها را در گوشم زمزمه می کند
و ساده ترین واژه هایم بر وزن موج نگاهت شعر می شود
زیباترین ترانه های عاشقانه در برابر مهربانی لبخندت صف می کشند
عزیزترینم...با تمام وجودم می پرستمت, زندگی من . . .