جا مانده
جا مانده متین جانم نورچشمانم
مدتی می شه برات پست جدید نذاشتم / بگذار به حساب بیشتر با تو بودن
بگذار به حساب روزهای پرکار یک مادر /بگذار به حساب تلاش برای اینکه حوصله ات سر نرود و بیشتر در پارک و خیابان بودن و در لحظه های خواب عصرانه ات در گیر کار های خانه بودن و در نهایت شب میشود و باز با هم بیدار بودن تا تو بخوابی و شاید کنارت بخواب رفتن و یا کارهایی که باید بیدار باشم تا انجام شود /اما دلم بیش از هر چیزی شادی هیجان سلامت و طراوتت را میخواهد... نمیدونم از کجا بنویسم کلی ننوشتم
خیلی این روزها کنجکاو شدی سوال هات زیاد شده هرچیزی که میبینی میگی این چیه ؟ منم جواب بهت میدم و تو تکرار میکنی وبه یادگیری هات اضافه میشه دیروز عکسهای عروسی من وبابای میدیدی بهم گفتی مامان تو عروس شدی بابا امین داماد
عزیزم خیلی خوشحالم پسر با مزه وشیرین زبونی مثل تو دارم خیلی خیلی خیلی برام عزیزی
و اما عزیزم این روزها خوابت ساعاتش تغییرات خوبی کرده شبها ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱ میخوابی وصبح ها هم تا ۱۰ میخوابی و بعضی از روزها ظهرها هم چندساعتی میخوابی
هرشب قبل از خواب میخوای قصه شنگول و منگول برات بگم ودیگه قصه علی کوچولو دوست نداری
چند روز پیش بابا امین کنار موهات با موذر خط انداخت تو اصلا اذیت نکردی
عزیزای خاله آناهیتا و بنیتا وقتی میان خونه بابا حاجی باهاشون بازی میکنی و دوستشون داری اینم عکس نشون دادن علاقه ت به بنیتا
باباحاجی در تاریخ 93/9/16 رفت به کربلا هرکسی ازت می پرسید بابا حاجی کجاست میگفتی رفته حسین حسین
ودرتاریخ 9/26 بسلامتی برگشت
30 آذر شب یلدا و تولد بابا امین مصادف با روز اربعین ما خونه بابا ناصربودیم
زندگی بدون تو و پدرت معنا نداره عشق مامان
زندگی بدون تو و پدرت شیرین نیست
باتمام وجود دوستتون دارم
امین جان تولد 33 سالگیت مبارک
متینم روزها سریع میگذرند و تو 3 سال و 25 روز از روزهای زندگی ات ورق خورده اند ...
پاینده و برقرار باشی
93/10/4
معلومه که دیگه مرد شدی که خیلی راحت به بابایی اجازه دادی موهاتو کوتاه کنه.آفرین به تو
چقدر خوبه که شبا زود میخوابی آفرین
