متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

سال 92

1392/1/17 13:05
نویسنده : مامان سمانه
502 بازدید
اشتراک گذاری

در این پست با کمی درد و دل شروع میکنم پسر دوست داشتنی مامان

نمی دونم می تونم حس الانمو برات توصیف کنم یا نه.  یه حس عجیبی دارم همش میترسم نباشم و بالندگیتو نبینم. لحظاتی با تو دارم که دلم نمی خواد با هیچ کس تقسیمش کنم ، دلم می خواد این لحظه های ناب از آن خودم تنها باشه. برام بشه یه صندوقچه پر از زیبایی و یاد واره های قشنگ تو ،که با باز شدن اون پروانه ها با شادی پرواز کنن و خونه دلم پر بشه از ستاره. دلم می خواد فقط و فقط بشینم و نگاهت کنم تو با اون صورت معصومت بازی کنی و صدهزار بار قربون صدقه ات برم . می خوام فقط برای من باشی کنار من باشی ، من باشم و تو. و لحظه های شاد زندگی. خدایا این فرشته آسمونیت که به من سپردیش هنوزم به توجه و مراقبت تو نیاز داره ، پس خدایا نگهدارش باش.کاش بتونم اونجور که شایسته توست ازت مراقبت کنم و بهت برسم.کاش بتونم هر چه لیاقتته بهت بدم و تو بعدها از من گله نکنی.

 

دوستت دارم با تمامی وجودم وسال نو  با تمام وجودم بهت تبریک میگم گل زندگیم

وقتی با اون صدای نازت صدا میکنی "مــــــــــــــــامان ممانه" (مامان سمانه)منو تا آسمان هفتم بالا میبری. وقتی با شنیدن "جانم " من منتظر میشی تا من نگاهت کنم و توبا یک لبخند زیبا از من استقبال میکنی، نمی دونی با من چی کار میکنی با من و حسم ، حس مادری... !!

 

با تو من صاحب دنیام        با تو من تو بهشتم

 

و حالا اتفاقات عید نوروز 92

لحظه تحویل سال 1392 روز چهارشنبه 30 اسفند ساعت 14 و 31 دقیقه و 56 ثانیه بود امسال سال مارهم هستanimations of snakes

 پسرم عیدت مبارک کلی موقع سال تحویل واست آرزو کردم ایشالا سال خوب همراه با سلامتی و بهروزی، طراوت و شادکامی، عزت و کامیابی داشته باشی همین واسه من کافیه اونوقت من به همه ارزوهام رسیدم

تو که خیلی پسرگلی هستی اروم وکم گریه می کنی نمیدونم چرا چند دقیقه قبل سال تحویل گریه می کردی منم دست وپام گم کرده بودم از یک طرف داشتیم با بابا امین سفره هفت سین می چیدم از یک طرف هم باید تو رو اروم می کردم خلاصه اینکه نذاشتی چندتا عکس ازت بگیرم ني ني شكلك

2تاماهی گلی که خریده بودیم در اوردی از توتنگ اب بیچاره 2روزبعدهم مرد واینکه سرسفره هفت سین تخم مرغ های ابپز ني ني شكلك و تخم مرغ رنگيکه بابا امین رنگ کرده بود میخواستی که باهاش بازی کنی خلاصه دردسری داشتیم باتو

 

بعداز سال تحویل رفتیم خونه بابا حاجی

بابا حاجی هم عیدی بهت 100 تومان به همراه تقویم که اسمش (من)  بود بهت هدیه  داد بعداز اون هم رفتیم

خونه بابا ناصر که بابا ناصرهم ٨٠ تومان بهت عیدی داد

بعدازاون هم از فردا به خونه تمام اقوام سر زدیم قصد مسافرت نداشتیم ایام عید بخاطر شلوغ بودن جاده ها و اینکه با بابا امین تصمیم گرفتیم مسافرت با شما بخاطر اینکه هنوز کوچولوی شاید اذیت شی هنوز زوده ولی سعی کردیم بهت خوش بگذره و13 روز عید رو خیلی جاها بردیمت

کل عیدی هات ٤٠٠ تومان  بود که بهت دادن مبارکت باشه دست همگی هم درد نکنه

این عکس با سفره هفت سین خونه بابا حاجی ازت گرفتم

حواست به ماهی ها هست   مادرلیلا هم مجبورشده بخاطر شما بچه های بازیگوش هفت سین اش روی میز بچینه تا دست شما بهش نرسه ولی نمیشه کاریش کرد  تودست بردار نبودی

سفره هفت سین مادر لیلا هم خاله میترا 2 ساعت قبل از عید درست کرده بود که من واقعا تعجب کردم اخه با وقت کم خوب شده بود 

 

این عکس هم خونه خاله مریم هست که طبقه پایین خونه ماهستن حسین هم کنارت نشسته وحواسش به توهست که سفره هفت سین شون خراب نکنی بازهم ماهی دیده بودی  نمیذاشتی یک عکس درست ازت بگیریم

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامانی کسرا
18 فروردین 92 15:17
سال نوتون مبارک انشالله همیشه صحیح و سالم در کنار هم زندگی کنید
مامان ستیانفس
18 فروردین 92 17:36
به به این پسری چقدر نازه کنار سفره هفت سین
مامان پارسا
19 فروردین 92 1:47
هفت سینتون خیلی خوشکله پسر گلتون که دیگه نگو ماشالا روز به روز داره خوشکل تر میشه
مامان آنی
25 فروردین 92 1:24
سلام عزیزم سال نو مبارکککککککک ببخشید کمی دیر اومدم ولی آرزو میکنم سال های سال در کنار هم به خوشی و سلامتی سپری کنین