چرا دیر آپ می کنم
سلام متین من عزیزم ببخشید دیر به دیر آپ می کنم اخه بعد از اون اتفاق بد که خیلی واسم سخت بود هم از نظر روحی هم جسمی تاثیرات بدی روم گذاشت ولی به لطف مادر لیلا و بابا امین الان که دارم واست پست جدید میذارم خیلی بهترم بابا امین خیلی کمک حالم شد هم در رسیدگی به تو وخونه تکونی مادر لیلا هم تو این چند وقت بهم رسید تا نیروی که از دست دادم وضعیف شدم الان بهترم خیلی ممنونم ازشون باهمه وجودم هم مامان گلم و بابا امین دوست دارم زیاد
روز پنج شنبه ظهر خواب بودی اومدم شیرت بدم که دیدم داری تو تب میسوزی وای همون لحظه جیغ کشیدم بابا هم که خواب بود هراسان ازخواب بیدارشد وکلی ترسید بود وقتی دیدیم تب داری بابا پاشورت داد منم سریع واست شیافت گذاشتم سریع بردیمت دکتر تو مطب تهوع هم داشتی دکتر دو تا امپول بهت زد دارو بهت داد ولی فردا بازهم تب داشتی بازهم بردیمت دکتر بهترشدی ولی هنوز خوب نشدی شبها هم تا صبح خیلی بی قراری می کنی چندین بار بیدار میشی دلیلش نمیدونم شاید مریضیت باشه وشایدهم شیر من کم شده باشه چون دکترم دلیل سقط منو ضعیف بودنم میدونست از یک طرف شیر بهت میدم از یک طرف هم پارسال زایمان داشتم و بچه تو شکمم نتونستم نگه دارم حتی دکتربهم پیشنهاد داده شیرت قطع کنم ولی تو بدجور وابسته به شیرم هستی منم سخته ام تو رو از شیر بگیرم دلم نمیاد مامانی متین این روزا سخت بود خیلی ولی ایشالا خیره اتفاق های خوب پشت این اتفاق ها باشه
به این امید که روزای خوبی در انتظار ما باشه
چندتا عکس ازپسرمثل گلم میذارم که فصل شکوفه شدن درختها هست
درادامه مطلب عکسها روببین:
اون روز تولد حسین هم بود که تولدش همون بیرون گرفت