سیزده بدر
سیزده بدر امسال ما با باباحاجی وبابا ناصر رفتیم خیلی هم خوش گذشت توهم اصلا اذیت مامان نکردی قربون گل پسرم برم خاله مریم وخاله میترا هم باهامون بودن خاله میترا هم که دوقلوهای توشکمش هفت ماهه هستن جنسیت شون هم دخترهستش منم دلم میخواد زودی بدنیا بیان اوناروببینم
طبق معمول این چند وقت متین من جلوی شیشه ماشین وایساده داریم توجاده میریم سیزده بدر
با این سبزه من کلی سبزه گره زدم یکی هم به خاطرتو ارزو کردم که همیشه سلامت وموفق باشی وبهترین ها رو واست خواستم ایشالا سال 92 برات خوب باشه برای من همین کافیه
اولین کاری که بابا امین داره میکنه داره چوب جمع میکنه تا اتیش روشن کنه توهم که اصلا از بغلش پایین نمیومدی حتی بغل من چون بابا امین هرجا میرفت توهم باخودش می برد بغل من که یک جا نشسته بودم نمیومدی دوست داشتی بگردی
یک آش دوغ خوشمزه هم مادرلیلا درست کردکه خیلی چسبید
تو این عکس هم بابا امین داره وسایل مون جمع می کنه اماده رفتن به خونه شدیم