بازیگوشی هاوخرابکاری های متین
متینم
حالا دیگه تموم دلخوشی زندگیم شدی...هیچ وقت فکر نمی کردم چیزی تو این دنیا اینقدر پا بندم کنه..خدا رو شاکرم برای بودنت...
نمی دونی چه لذتی داره این که، توی آغوشمی و با چشمهات تموم صورتم رو کند و کاو می کنی و با دستهای کوچیکت انگشتم رو می گیری...
حتی فکرش رو هم نمی کردم میایی و این چنین زندگی ساکت و آرومم رو به هیجان وا می داری!!!!!!!
حالا تموم زندگی و حواسمون حول تو و مشکلات و خواسته هات می چرخه...
هم من و هم بابا این هیجان اومده به زندگی رو دوست داریم !!!
دردمندم از دل دردهات...خوشحالم و شاد با لبخندهات ...میگریم با گریه هات که جیگرمو می سوزونه از بی خبری از دردت....
خدایا سپاسگزارم و شاکر به خاطر تموم صبری که در برابر این بی صبری هام داری ... می دونم که هوامو داری ، پس ما رو به حال خودمون وا مگذار....
متین جان توی این پست میخوام بعضی از خرابکاری های این دورانت بذارم بعدکه بزرگ شدی نگی من بازیگوش نبودم واذیت نمیکردم اینا که حالا واست میخوام بگم فقط تعدادی کمی ازبازیگوشی هات هستش که تونستم شکارشون کنم بادوربینم وخیلی هاش از دستم در میره ولی من که گله ی ندارم همه ی اینا فدای یک تار مویت که با دنیا معاوضه ش نمیکنم
تو همیشه سالم وسرحال باش وبه این بازیگوشی هات ادامه بده پسرعزیزم شکستنی های متین در ادامه مطلب ببینین:
این عکس آویز تخت ات هستش
بهتربگم آویزتخت ات بود ولی حالا نیست میدونی چرا ببین عکس بعدی رو
وحالافقط تکه های از اون آویز واست مونده
اینم عکس یکی ازماشین هات هست که دیگه چرخ نداره شده ماشین مش ممدلی نه چرخ داره نه صندلی و...
اینم یکی از اسباب بازی هات هست که این لاکپشت موزیکال که حرکت هم میکنه زدی کلاهش شکستی
اینم از تلفن خونمونه که روزی ٢٠ بار از دست تو توی در و دیوارمیخوره وگوشه های پایینی گوشی پریده از جلوی چشمت هم میذارم جایی که نتونی برداری ولی اگه غافل بشم ویادم بره ازجایی که توهستی بردارمش به این روز افتاده
اینم نمکدون های هستش که دایی محسن واسم خریده بود چند سال پیش موقعی که تو نبودی ولی حالا اینطوری شده دوتا ازنمکدونای دیگه هم هفته پیش شکستی که یادم رفت ازاونا عکس بگیرم
اگه حدس زدی این عکس چیه من میگم الان صفحه مانیتورtv خونمون هستش که هرچقدرفک میکنم نمیدونم باچی به این روز انداختیش یک خراش روی صفحه انداختی که حدس من اینه که با یک اشیاء نوک تیز اینطوری شده
جای دستات هم مشخصه روی tv بلاخره کارخودتو کردی
اینم میز tv خونمونه که هرچیزی اومده دستت زدی ورنگ مشکی زدی وزخم کردی البته زیرمیز هم شده جای واسه قایم کردن وسایل تو کلی جغجغه هات زیر این میز پیدا میکنم
اینم یک لیوان بزرگ که بابا امین همیشه داخلش شربت میخوره واسه چند دقیقه یادش رفت بود لیوان بردار که تو با قاشق زدی ولبه لیوان شکستی البته چند روز قبل از این یک کاسه هم شکستی که عکسی از اون نداشتم بذارم واست
اینم از شکستنی های متین من البته تا این تاریخ
واین داستان همچنان ادامه داره............................؟؟؟؟؟!!!!