تولد مادرلیلا
سلام عشق من
ما روز سه شنبه اول رفتیم لونا پارک کلی بهمون خوش گذشت اول سوار چرخ وفلک شدیم من وتو بابای خیلی دوس داشتی روی در اهنی چرخ وفلک یک زنجیر بود که به وسیله اون در قفل میشد که توازاول تا اخرش زنجیر ول نکردی توی دستت گرفته بودیش بعد سوار ماشین و قطار شدی و قلعه بادی
قلعه بادی مخصوص بانوان هم داشت که من 20 دقیقه ی رفتیم به منم خیلی خوش گذشت نذاشتن توروباخودم ببرم تو موندی پیش بابای واونم واست چیپس فنری با پاپ کورن واست خریده بود مشغول خوردن بودین
بعد از اون رفتیم به مناسبت
تولد مادر لیلاسه شنبه 92/2/24 خونشون همه خاله هات اونجا بودن توهم با بچه ها کلی بدو بدو کردی منم درست نتونستم بشینم باید دنبال تو بودم
ولی یک چیزی خیلی ناراحتم کرد دوربین عکاسی ام یادم رفته بود ببرم و عکس بگیرم
وقتی شمع روی کیک روشن کردیم تو میخواستی شعله روی شمع بگیری حسین هم دست توروگرفته بود روی شمع ودستت یک تاول زد که من اصلا متوجه نشدم اخه تو نه گریه کردی نه حسین چیزی گفت شب وقتی اومدیم خونه متوجه شدم حسین تنبیه کردم امروز نذاشتم بیاد بالا باهات بازی کنه
کلی هم رقصیدی واسه بابا حاجی وهمه ذوقت کردن واست دست میزدن اگه بدونی چقدر خوشکل می رقصی عزیزمی
از آرشیو عکسهای قدیمی تر که توی کامپیوترم save هست برات میذارم تا این پست هم بدون عکس نمونه
این عکسهای که میذارم مربوط به 3 سال پیش هست اون زمان مامان تو رو نداشته
بوسه ام نثار تو مادر
که نه تکرار میشوی
و نه تکراری...
*** تازه بعد از مادر شدنم فهمیدم پیش از این مادر نبوده ام که خیلی چیزها را بفهمم...
مادر عزيزم عاجزم از جبران زحماتت و مهربانيهايت
ولي دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممممممممم و قدردان وجود با محبتت.
مامان مهربونم
میخواستم زیباترین کلام را برایت بنویسم
اما پنداشتم ساده نوشتن همچون ساده زیستن زیباست
دوستت دارم ، تولدت مبارک
مادرلیلا بسلامتی امسال 51 ساله شده