یک پسرنمونه
متین پسرنمونه من ...
چند وقت پیش یعنی در تاریخ ١٨/٢/٩٢ به جشن عقد زهره دختر خاله من رفتیم
اونقدر تو رقصیدی همه واست دست می زدند ازت تعریف میکردن
چندتا از دختر دایی هام ودخترخاله هام که شهرستان زندگی میکنند وتو رو تا الان ندیده بودن برای اولین بار می دیدند کلی پیش من ازت تعریف میکردن میگفتن چه پسر بامزه ی داری چقدر خوشکل می رقصه و...
قبل از این که بریم بابا اصرار کرد تو رو پیش خودش نگه داره قسمت مردانه ها تا من اذیت نشم منم گفتم اگه اذیت کردی ببرمت پیش بابایی ولی تواصلا منو توی جشن اذیت نکردی کنارم میشنستی و موقعی که هم آهنگ پخش میشد شروع به رقص میکردی
راستی دست دخترهای هم که از تو بزرگتربودن میگرفتی باهاشون میرقصیدی خلاصه این اولین جشن ای بود که بعداز این که راه میرفتی دعوت شده بودیم وتو هم کلی استقبال کردی و مجلس گرم کردی
فدای پسرم برم که توی خونه همش آتیش میسوزونه وکلی بازیگوشی میکنه ولی بیرون که میریم کلی عاقل ومودب هستش
دسته گل خانوم عروس برداشتی وبهش نمیدی
متین در حال رقص
متین من
تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم