متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 21 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

امروز ما

1392/3/13 2:18
نویسنده : مامان سمانه
242 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم        گلکم          خوشگلکمheartshape2.gif

امروز من وتو به اتفاق بابایی رفتیم خونه باباحاجی از اونجایی که درهفته زیاد سر میزنیم بهشون واگه بخوام هر روز در مورد رفتنمون به اونجا بنویسم یک مطلب تکراری میشه پس اینو بدون که درهفته ٣-٤ بار سرمیزنیم به باباحاجی ومادرلیلا اگه قصدرفتن هم نداشته باشیم باباحاجی دلش برای تو تنگ میشه زنگ میزنه به من وبابا امین که متین بیارین پیشمون خلاصه اینکه همچنان علاقه خاصی داری به باباحاجی وهمیشه کلی ذوق میکنی وقتی میریم خونشون چون حیاط بزرگ دارن تومشغول بازی میشی وهرجا باباحاجی میره دنبالش میری وقتی جانماز پهن میکنه نمازبخونه تسبیح رو برمیداری میری تا الان ٢-٣ تامهر نماز بابا رو شکستی به نظرمن از اونجای که خونه باباحاجی اصلا غریبی نمیکنی من فکرمیکنم اونجا رو خیلی خوب میشناسی ومیدونی که اونجا بزرگ شدی ودوران نوزادیت رو گذروندی تنها جای هست که نمیخواد من زیاد بغلت کنم تو واسه خودت به همه جا سر میزنی

تو همان نیمه گمشده ی منی که مدتها به انتظار آمدنش نشسته بودم تو همان انتظاری، که در نهایت به آن رسیدم…

 در ادامه :

 

شیرآب دیده بودی وشلنگ برداشتی آب میخوردی از اونجای که کلا آب بازی خیلی دوس داری منم بهت اجازه دادم کلی آب بازی کنی خودت خیس کرده بودی منم گفتم عیب نداره فوقش لباست رو عوض میکنم

این چهار چرخ روخیلی دوس داری این واسه محمد هست موقعی که هم سن تو بوده اول هولش میدی بعد سوار میشی جدیدا پاهات هم میذاری روی زمین ومیری جلو وعقب

متین عاشق طی و جارو دستی هستی هرجا که باشه ببینی سریع حمله ور میشی سمتش به هیچ وجه هم نمیتونیم از دستت بگیریم

بعد از اون هم راهی پارک محله ی نزدیک خونه ی بابا حاجی شدیم که ریحانه وخاله نجمه هم باما اومدن

چندمدت پیش حدودا دوماه پیش سوار این وسیله برقی شدی ولی خیلی زود گریه کردی مجبورشدیم پیاده ت کنیم ولی امروز من خیلی تعجب کردم اول نمیخواستم سوارت کنم ولی با اشاره بهم  گفتی که میخوای سوارشی وقتی سوارت کردیم کلی دست میزدی و خوشحال بودی راستی وقتی تمام شد خواستی پیاده شی زدی زیرگریه دوباره میخواستی سوار شی

اینم قلعه بادی هست که نمیتونستی تعادلت حفظ کنی وایسی وچهار دست وپا واسه خودت میرفتی

 توی این عکس هم داری اشاره به فوارها میکنی و میخواستی  خودت بندازی توی آب

 

فسقلي مامان ، روح و طعم زندگيم ، آسايش و آرامشم!!!!!!!!!!!! با تك تك سلولهاي بدنم دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممممممممممممممممممم

ميبوسمت به تعدادي كه نميدونم چند تاست!!!!!!!!!بوسسسسسسسسسسسسسس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

هیراد و عمه لیلاش
13 خرداد 92 8:13
بوس برای متین جونم خصوصی گلم
مهسا مامان نورا
13 خرداد 92 10:00
بازم ،بازم شیطنت ای فسقل من انشاله سالم و خوش باشید در کنارهم خدا حفظش کنه واستون.
مامان آوا
13 خرداد 92 17:05
اینم واسه متین کوچولوی شیطون خودمون
پرهام ومامانش
13 خرداد 92 23:24
rasta
15 خرداد 92 0:33
سمانه هر روز که میگذره و این پسر بزرگتر میشه حس میکنم که قیافش و حالت هاش بیشتر به تو میره!!! از روی عکس هایی که دیدیم میگما!
زهرامامانه ایلیا جون
18 خرداد 92 6:13
عزیزم وبت عالیه خیلی خوشم امد خدا پسرتو برات حفظ کنه
سارا مامان آرتین
18 خرداد 92 13:52
چقدر پست نخوندهههههههههههههههههههههه