متین وشهربازی
سلام امروز روز تعطیل بودشهادت امام رضا(ع) ما شب رفتیم شهربازی سرپوشیده مجتمع زیتون متین من هم تا میتونست بازی کرد و کلی بهش خوش گذشت و اصلا هم رضایت نمیداد که از اسباب بازی های که سوار میشد پیاده شه
بابا هم که دید شما خیلی دوست داشتی بهت قول داد حداقل هفته ی یکبار به شهربازی بریم
خلاصه اینکه من وبابا امین هم ازاینکه تو ذوق می کردی و می خندیدی خیلی خیلی خوشحال شدیم
بعد بازی های که کردی تو شهربازی به پسرگلم یک بادکنک دادن
به من وبابا امین و پسرکوچولو دوست داشتنی مون که اصلا حدومرز نداره این دوست داشتن نسبت به تو خیلی خیلی خوش گذشت خندهای تو ما رو خیلی شاد کرده بود
بابا هم برای پسرم یک جوجه angry birds آبی خرید
به امید خدا این هفته مون خوب آغاز کردیم ...
عکسهای شهربازی رو میذارم در ادامه مطلب:
خوشحالم !!!
آنقدر که نمی دانم
کدام یک از درد هایم را فراموش کرده ام ! متین من همیشه شاد باش
کلافه کرده ای مرا . . .
چرا همیشه لبخندهایت از نوشته های من زیباتر است؟
متین من درشهربازی
نمیذاشتی ازت عکس بگیرم بادکنکت رو گرفتیم ببین چه لج باز شدی دستتات رو مشت کرده بودی از شدت عصبانیت هم لج کرده بودی بادکنکت رو می خواستی