متین من دوباره سرماخورده
خیلی خوشحال بودم چند وقتی میگفتم متین سرمانخورده ولی امروز
متین دوباره سرماخورده ولی عفونت چشم ات که بیشترمنو نگران کرده چشمای نازت عفونت کرده به احتمال زیاد دلیلش اینه که باد خورده به چشمات واصلا حال وروز پسریه دونه ی من خوب نیست ازچشمات اشک میاد صبح که ازخواب بیدارشدی که چشمات ازعفونت باز نمیشد فدات بشم من این روزها رو نبینم
عزیز دل مامان اینم عکس چشمای نازت که همه ی دنیامه
تو این عکس قطره ریختم توچشمات وپماد چشم زدم امیدوارم زود خوب بشی
فردا صبح باهم میریم دکتر تازود زود خوب بشی
خدای مهربونم این پسرشیرینم برام صحیح و سالم حفظ کن و همیشه محافظ و مراقبش باش و از همه آسیبها و گزندها محفوظش بدار آمیییییییییییین.
ادامه ی مطلب بقیه حرفام:
توپست قبلی که عنوانش این روزها بود گفته بودم سطل برنج آشپزخونه روخیلی دوست داری ساعتها باهاش بازی میکنی برنج های داخل سطل میرزی بیرون حتی اگه من حواسم بهت نباشه میخوری برنج خام رو
بعضی موقها هم اسباب بازی هات رو میریزی تو سطل ومشغول میشی
این عکسهارو دیروز ازت گرفتم مامان جون
خیلی راحت نشستی توی کشو البته ازمهارت بسیاربالای در این زمینه برخورداری خیلی سریع میری ومیشینی تو کشو وهرکاغذ که ببینی هم زود پاره می کنی وحتی تکه های کاغذ میکنی تو دهنت من نمیدونم چه مزه ای داره کاغذ وروزنامه که علاقه به خوردنش داری وای مامان از دست تو
تواین عکس هم میخوای دقیق تر tv ببینی مامانی اگه فاصله رو رعایت نکنی عینکی میشی خدانکرده ها
می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم