راه رفتن متین
هورا هورا من امروز خیلی خوشحالم
امروزیکی از روزهای خوب زندگی من بود
یک نفراین روز خوب واسم رقم زد تا منو بینهایت خوشحال کنه اون کسی نبودجزمتین من
امروز یعنی ٢٤/١/٩٢ متین درسن یک سال وچهارماه وچهارده روز تونست بدون کمک والبته کمترزمین خوردن وتسلط بهترراه بره
منم که بی صبرانه منتظرهمچین روزی بودم واقعا دلم غش میرفت تا راه رفتن متین ام ببینم الان که دارم این پست مینویسم واقعا خوشحالم
البته اینم هست چند وقتی بودمتین تلاش میکرد راه بره ولی یه ذره میترسید وقدم زیادی برنمیداشت
قربون قدمهای متین کوچولو برم من
امیدوارم این قدم ها همیشه در راه درست قرار بگیره منو سربلندکنه به امیداون روز که ارزو من فقط موفقیت توهست
ولی این وسطا متین یک شیطنت هم داشت اونم این بودکه ازاونجای که قبلا هم گفتم عاشق گوشی موبایل واونو میذاره روی گوشش وباصدای خوشکل ونازش میگه الو الو و... منم گوشیم دادم دستش بعدازچند دقیقه دیدم نیستش
بعدازکلی این ور واون وردنبالش گشتن ولی خبری ازش نبود روی سایلنت هم بود پیداش نمیکردم
یک سر به کابینت ها زدم چون متین روزانه بیشتراز ده بار سر به کابینت ها میزنه باکمال تعجب دیدم تو سطل اشغال فکرهم نمیکردم اونجا پیداش کنم
ولی این پسرناز بازیگوش مامانشه
درادامه:
عزیزم این کفش خیلی دوست دارم چون ازموقعی که واست خریدم تونستی راه بری وبا این کفش قدمهای اولت تجربه کردی
قربونت برم عزیزززززززززززززم دیگه کاملا خودت میتونی قدم برداری و راه بری. خیلی هیجان داره وقتی میبینم متین کوچولوی من که تا چند وقت پیش حتی نمیتونست کمرش رو صاف نگهداره حالا برای خودش مردی شده و میتونه خودش راه بره.
خدایا این لذت رو و این لیاقت رو نصیب همه منتظرا بکن.
امیدوارم قدمهات همیشه استوار باشه جوجوی من
این عکس هم هفته پیش که رفتیم کمال آباد