شب یلدا و تولد امین جونم
برایت یک بغل گندم، دلی خشنود از مردم، برایت یک بغل مریم، که مست از می شوی هر دم، برایت قدرت آرش، که دشمن را زنی آتش.برایت سفره ای ساده، حلال و پاک و آماده، برایت یک غزل احساس، دوبیتی های عطر یاس...برایت هرچه خوبی هست، صمیمانه دعا کردم...
یلدا مبارک
درادامه بقیه عکسها:
سلام عشقم
ما شب یلدا رو در سالهای قبل درخونه بابا حاجی دورهم بودیم ولی امسال بخاطر اینکه بابا حاجی کربلا بود امسال رفتیم خونه بابا ناصر مادرلیلا ومادربزرگ من هم باهامون بودن خانواده ی عمو رحیم هم بودن دور هم خیلی خوش گذشت جای بابا حاجی سبز بود خیلی یادش کردیم .
سفره شب یلدا رو هم من انداختم اینم بگم این تگ غذاها واسه روز تولدت طراحی کرده بودم که وقت نشد چاپشون کنم به همین دلیل شب یلدا چاپ شون کردم شله زرد و آش رشته هم مادر لیلا درست کرده بود و بابا ناصر هم یک آش دوغ خیلی خوشمزه درست کرده بود
اون شب همه نیت میکردیم تفالی به دیوان حافظ میزدیم اینم بگم که تو هم حسابی چشم منو دور میدیدی کلی شکلات خوردی ... اینم از شب یلدا
همه لحظه های پایانی پاییزت
پر از خش خش آرزوهای قشنگ …
هندوانه کوچولووو من دوستت دارم
روزگارت بلند باشد مثل یلدا پسرکم..
اما تولد بابا امین هم که در شب یلدا هست جشن گرفتیم 9/30
امین جونم:
زندگی ات سرشار از خوشبختی و هوای تازه
روز زمینی شدنت مبارک گلم