متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

در سن 2 سالگی ویک ماهگی

1392/10/25 2:09
نویسنده : مامان سمانه
282 بازدید
اشتراک گذاری

 متینم امید زندگی من

وقتی که اومدی تو سرنوشتم احساس کردم با"تو" توی بهشتم

تو در کدام جمله ام نهفته ای؟

لایق کدام واژه ای؟

تو قلب نوشته های منی همیشه...

 

متین من

 تا آخرین طلوع و غروبم

تا آخرین نفس دوستت خواهم داشت

رویای واقعی زیبای زندگی من ...

 

متین من

وقتی تو مال منی دیگه چه آرزویی داشته باشم از خدا وقتی یکی مثل تو رو دارم چرا باید از غم وغصه بنالم پس همیشه شاد می مانم

تا ابد دوووووووووستت دارم

 تا الان که دو سال و یک ماهت هست

 ماشاا.باهوش و کنجکاو هستی اگه حرفی بهت بزنم بیشتر متوجه میشی و...

کلماتی که به کلمات قبلا اضافه شده که درپستهای قبل گفتم توی این سن هم اینا رو میگی وانجام میدی :

فامیلیت رو میتونی بگی ولی به جای حرف (ج) حرف (گ) جایگزین ش میکنی جوکار یک جور دیگه میگی قهقهه 

از موقعی که فامیلیت رو اینطوری میگی همه رو میخندونی وتوهم متوجه شدی اشتباه میگی دیگه هرچقدر هم بهت میگن فامیلیت چیه جواب نمیدیخندونک

تمام اجزای صورتت میشناسی و تکرار میکنی

وقتی دستت کثیف میشه میای به من میگی دست اَخ

وقتی دستت زخم بشه یا دست وپاهات درد بگیرن میای به من وبابا میگی دست یا پا بووو ماهم باید بوسش کنیم تا تو آروم بشی

وقتی توی آسمان یک هواپیما رد میشه حتی اگه فاصله ش هم دور باشه و کمتر دیده بشه تو سریع میبینی میگی هوا(هواپیما) چند روز پیش خیلی پرنده تو آسمون بودن که من اصلا متوجه نشدم ولی تو گفتی مامان دیدی اشاره میکردی به آسمون منم دوربینم اوردم عکس گرفتم آفرین پسر باهوش مامان که به اطرافت توجه و دقت میکنی

وقتی میگم متین بووس بده صورتم غرق بوسه میکنی مهربونم جدیدا کمتر بهم میگی ممانه (سمانه) الان بیشتر میگی مامانی ولی اگه کسی به اسم سمانه صدام کنه تو هم اسمم تکرار میکنی خیلی بهم وابسته شدی اگه من نباشم کلی گریه و جیغ راه می اندازی پیش هیچ کسی هم نمی مونی حتی بابا امین

اگه کسی بهت بگه متین بیا بوسم کن میری صورتت میدی جلو که اون طرف بوست کنه به راحتی کسی بوس نمیکنیخجالت

علاقه زیادی همینطور به بابا امین و بابا حاجی و بابا ناصر داری این سه نفر هم خیلی می بوسی

وقتی میشینی یا دراز میکشی حتما پاهات می اندازی  روی هم

شب ها هم وقتی میخوابی صبح که بیدار میشم میبنم سر و ته  هستی پتو هم روی خودت نگه نمیداری  

به گوشی موبایل خیلی علاقه داری بابا حاجی چندتا بازی گذاشته روی گوشیش اسم بازی گربه سخنگو هر کلمه که تو بگی اون گربه تکرار میکنه و تو ذوق میکنی گوشی بابا امین هم هر وقت ببینی از بابا میگیری میزنی رو چراغ قوه ش میگیری دستت به خاطراینکه دوس داشتی بابا حاجی یک تب لت واست سوغات از کربلا آورده منم کلی بازی ریخته م داخل حافظه ش تا بازی کنی

دوربین عکاسی که نگو دیگه جرات نمیکنم ازت عکس بگیرم ازم میگیری از خودت عکس میگیری دیگه حرفه ی شدی از سقف دیوار نمیگیری از خودت عکس میگیری لنز دوربین مون هم بارها خراب کردی ولی فک کنم روی همین دوربین کاملا حرفه ی بشی اینم نمونه عکسی که از خودت  گرفتی

از یک چیز خطرناک هم که خیــــــــلی خوشت میاد کبریت هست میدی دستمون تا روشن کنیم بعد تو میخونی آیه آیه منظورت(تولدت مبارکه ) وبعد فوت میکنی

کلاغ پر بلدی وقتی میخونیم کلاغ که پر نداره ...توبا ریتمش هم دست میزنی هم میرقصی

ازآهنگ خیلی خوشت میاد من روزها واسه تو آهنگ میذارم تو رو سرگرم میکنم کارهای خونه رو انجام میدم بعضی موقعها هم میخوای که من همراهیت کنم در رقص میای دستم میگیری باید باهات برقصم

هر وقت هم اذان واست بذارم یا قران سینه میزنی نماز خوندن هم جدیدا از بابا حاجی یاد گرفتی سجده ورکوع  میری همیشه هم تسبیح و مهر بابا رو برمیداری فرار میکنی

خدا جونم حالا که بهم لطف کردی و یه پسر سالم هدیه دادی بهم کمک کن تا اونجوری که دوست داری تربیتش کنم ایمان داشته باشه و صالح باشه و یکی از بندگان خوبت بشه...

متینم از همینجا اون پیشونی نازت را که میزاری رو زمین سجده میکنی را میبوسم خدا نگه دارت باشه کوچولوی مامان سمانه

عاشق بازی با بچه ها هستی اسم همشون هم بلدی ریحانه میگی هانا حسین میگی حتین  الهه رو نامفهوم میگی محمد ومائده روهم درست میگی به اضافه کلماتی که قبلا میگفتی توی پست های قبلی هاگفته بودم اینا که توی ذهنم اومد هم توی این پست که تا این سن میگی نوشته م

کلمه هادی و عقیل هم جدیدا بلد شدی وقتی بابا فوتبال میبینه با بابا امین نگاه میکنی میگی بابا توپه بابا هم بعضی از روزها تو خونه باهات فوتبال بازی میکنه تو هم خیلی دقیق شوت میزنی

جدیدا به هر یک از وسایل مادر لیلا میخوای دست بزنی از مادر اجازه میگیری میگی مادر نگا دیگه منتظر نمی مونی بهت اجازه بده یا بهت بگیم این کار تو خطرناکه کار خودت میکنی اینم از اجازه گرفتن توبغل

هنوز که دو سال و دوماهت هست شیر میخوری با هر ترفندی بود نتونستم از شیر بگیرمت تا اینکه الان که فصل زمستونه و قدیمی ها میگن الان از شیر نگیرش که مریض میشه بذار واسه بهار وتو همینطور روزانه چندین بار شیر میخوری بخصوص موقع خواب هنوز هم پوشکت میکنم ودستشویی رفتن بلد نیستی ولی گاهی اوقات بهم میگی دستشویی داری در آینده با این سه پروژه سخت باید دست و پنجه نرم کنم امیدوارم بتونم با موفقیت و همکاری تو طی کنم

تا الان ١6 دندون داری 8 ردیف بالا 8ردیف پایین خیلی وقته یعنی چند ماهی هست از دندون جدید فعلا خبری نیس

و خوراکی های مورد علاقه ت:

ذرت مکزیکی هر وقت میریم خرید باید حتما واست بخرم وتو با اشتها یک لیوان پر میخوری

ازمیوها:پرتقال -انار -نارنگی - لیمو شیرین - انگور هر کدوم از اینا رو ببینی روزانه سه تا چهارتاش میخوری میوه رو برمیداری به من میگی مامان پوست  یعنی (پوست بگیر)

از قند که دو سه تا میخوری  و چای -نوشابه - دلستر - پیتزا -ماکارونی - دم پخت و سوپ هم خیلی دوس داری

از تنقلات :شکلات- اسمارتیز -پاستیل -آبنبات چوبی-   ژله

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خدايا پروردگارا شكرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بخاطر همه چيز بخاطر فرشته اي كه به من دادي هر روز و هر روز سجده شكرت رو بجا ميارم و ازت ممنون و سپاسگذارم كمكم كن و تنهام نذار در تربيت و تعليمش و بهترين بهترينها رو براش رقم بزن و عاقبت بخيري هرسه مون رو خدا جون از تو كه بهتريني ميخوام.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان امیرعطا
11 دی 92 16:55
ماشالله به متین جون.