موهای سپید مادرم

متین جانم

شبها وقتی در آینه مینگرم از شدت فشاری که از صبح بر من وارد بوده است، احساس میکنم چینی دیگر به صورتم اضافه شده است و یکی دیگر از موهایم رنگ از کف داده اند. آنقدر شیطنت ها و لجبازیهای این روزهایت زیاد شده اند که گاهی حس میکنم دارد از تحمل و توانم فراتر میرود و هر روز که بر اعصابم مسلط هستم مدام خداوند را شکر میگویم و دائما طلب صبر بیشتر میکنم.پسرک  دلبندم، وجود نازنینت باعث شده است تا موهای سفید مادرم برایم تبدیل به دفترچه خاطرات شیطنتهای کودکی ام شوند، حالا هر وقت او را مینگرم به یاد می آورم که چگونه تمام روزهای جوانی اش را برای پروراندن نهال وجودم گذرانده است.

زندگی اینگونه است و من   همین گونه که هست دوست میدارم. آنقدر بودنت شیرین است و آنچنان از تنهایی به بیرونم کشانده است که دیگر مگر چه میتوانم بخواهم. شیطنت هایت را نیز با تمام وجود میستایم.

مادرم روزت مبارک

93/1/31

به مناسبت روز مادر و زن

به اتفاق مادرلیلا وبابا حاجی و به همراه خاله مریم و میترا رفتیم رستوران و غذا خوردیم هدایای روز مادر و روز زن گرفتیم

یک عکس از مادر بزرگم (مامان مامانی ) چند وقت پیش  این عکس ازت گرفتم  برات توی این پست میذارم مادربزرگم خیلی دوستت داره متین جونم هر وقت میاد خونه باباحاجی و تو رو که ببینه ساعتها باهات بازی میکنه و حوصله خوبی برای همبازی شدن با تو داره