تفریحات (ایام نوروز)

انگار نوشتن در وبلاگ متینم

   طلسم شده بود، نه اینکه حرفی برای گفتن نباشد بلکه وقتی برایش نداشتم... شیطنت های این روزهایت را و دید بازدیدهای عید را به تمام بلاتکلیفیها و سردرگمیهایمان که اضافه کنی نه انرژی ای و نه فرصتی باقی میگذاشت تا بیایم و بنویسم از شیرینیهایت که تمام ناشدنی است

چقدر این روزها کم برایت نوشته ام خیلی دلم تنگ شده بود بیام از این روزها که بعدها با نوشتن در وبلاگت خاطرات می ماند

چقدر شیرین زبانی ها و خوشمزگیهایت از قلمم افتاده اند

چقدر روزها کوتاه شده اند و من چقدر سرم این روزها شلوغ است

قلمم یارای توصیف شیرینکاریها و بلبل زبانیهایت نیست فقط تا جایی که میتوانم از شیرینیهای این روزها فیلم میگیرم تا باقی بماند برای تمام عمرم...

همین قدر بگویم که تنها به دهان من نگاه میکنی تا هر حرفی را عینا برایم درست در جای خودش تکرار کنی... این روزها باور کرده ام که به واقع کودکان آینه پدر و مادرند...

پسر دوست داشتی من! از کدام شیرین زبانی ات بگویم که از دلم برآمده باشد تا بر دلت بنشیند... از کدام مهر و محبتت باید بگویم تنها بهانه زندگی کردنم! خیلی واضح تر کلمه ها رو تلفظ میکنی و کلمه های زیادتری می تونی بگی پیشرفت خیلی خوبی درحرف زدن داشتی  و کاملا میدونی چه کلمه ی در کجا به زبان بیاری و استفاده کنی وجملات کوتاه راحت میگی

 اولین تفریحی که در ایام نوروز رفتیم در تاریخ ١٠/١/٩٣ با خانواده عمو رحیم رفتیم پولاد کف سپیدان که هنوز برف ها آب نشده بود وتو با عباس وبابا امین کلی بازی کردی اینم چندتا عکس از همون روز

١٠/١/٩٣ شهر یاسوج - آبشار یاسوج

د

بالون آرزوها که بابا امین روشنش کرد و اونقدر به فراز آسمانها رفت که دیگه از دیدمون محو شد

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

روز سیزده بدر - در یک روز بارانی رفتیم مهارلو باغ خاله من - که تعدادمون زیاد بود خیلی خوش گذشت

روز 14 بدر - رفتیم دنبل

دنبل یک نوع قارچ هست که زیر خاک هست

توی این عکس بابا امین پیچ گوشتی توی دستش گرفته ودستهاش به پشت گرفته که تو هم دقیقا مثل بابا امین رفتار میکنی کلا الگوت بابا امین قراردادی

متینم عاشقانه می پرستمت امیدوارم هر روزت بهاری باشه و خاطره انگیز