متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

کودک من

1393/2/16 14:55
نویسنده : مامان سمانه
509 بازدید
اشتراک گذاری

کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم...

 

او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم...

 

او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم...

 

او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم...

 

او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند...

 

او بازی می کند... کودکانه... می پرد ...حرف می زند...

 

به زباني كه كسي جز من نميفهمدش.......و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید!

 

و من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دست نوازش غیب بی بهره نمانم

 

متین من این روزها ......همان فرزندی است که همیشه آرزویم داشتنش بوده......شیرین و دوست داشتنی ،گاهی وصف نشدنی.....صبحها  با بوسه های گرمش بیدار میشوم .......و شنیدن این کلمه آرزوی هر روزم است "مامان مامان "......و من مست شنیدن این همه محبتهای کودکانه اش مراسم چلاندن و بوسیدن و خنداندش را اجرا میکنم.....توده سلولی کوچکی که 40 هفته طول کشید تا موجودی شود  دوست داشتنی و شیرین ،اکنون 2 سال وپنج ماه هست که قلب و جانم از اوست...پسری که هر روز از داشتنش افتخاری نصیبم است.....

خرید عید بود میخواستم در فروشگاه فرشتگان واست کفش بخرم محیطی برای نقاشی کودکان با پاستل فراهم کرده بودن که بچه ها علاقه پیدا میکردن برای نقاشی متین هم از همون روز به بعد خیلی دوست داشت نقاشی کنه که برای اولین بار من دفترنقاشی - پاستل و مداد رنگی در این سن واسش خریدم ودایره میکشی و میتونی بابا و آب رو که من واست مینویسم و تو میتونی بخونی منم کارت های آموزشی برای خوندن وتلفظ کلمات کودکان نخبه برات سفارش دادم 

 

این کتاب قصه رو بابا امین واست خریده که درست هم قد خودته اسم کتاب قصه هم "وغ وغو" هستش

 

 

این جامدادی هم بابا حاجی واست در ایام عید نوروز خریده 

از اونجایی که بابا حاجی هرجا میره یک هدیه واست میخره و تعدادشون هم کم نیست اینم یک لیزر هست که رقص نور هم داره واست خریده که خیلی دوستش داری 

هر هفته من و بابایی میبریمت پارک هر وقت از کنار پارک بازی رد میشیم با هیجان به من وبابایی میگی بریم بازی و ما سعی میکنیم هر هفته تو رو ببریمت

اینم سجاده مامانی که داشتم نماز میخوندم و تو از فرصت استفاده کرده بودی توی کشو 5 تا تسبیح آورده بودی واینطوری بندشون پاره کردی 

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

متین جان از موقعی که از شیر گرفتمت بهت شیر پاستوریزه میدم و توی شیشه میخوری وقتی نوزاد بودی  همونطور که قبلا در پستت نوشتم از شیشه وپستونک بیزار بودی ولی الان آب و شربت و آبمیوه هم در شیشه میخوری

خیلی بامزه کلمه ها رو ادا میکنی با اینکه خیلی پیشرفت خوبی داشتی در این چند وقت خیلی خوب حرف میزنی وقتی یک چیزی میخوای میگی مال منه 

هر وقت با بابا امین تلفنی حرف میزنی میگی بابایی آدامس بخر مامانی آدامس بخر( یعنی آدامس برای منو و مامانی بخر)

اینم اندکی از احوالات این روزهای کودک من 

 متین من همیشه دوستت دارم عشقم

93/2/14

پسرگلم متینم بدون كه تو همه وجود و زندگي من هستي و تمام سعي و تلاشم بر اينه كه بتونم درست تربيتت كنم ولي خوب من هم گاهي اشتباه ميكنم و يا مسيري رو كه فكر ميكنم درسته غلط از آب در مياد اميدوارم بتونم روشهاي مناسب رو بشناسم .

خدايا پروردگارم منو ياري كن در تربيت صحيح پسركوچولوم و خودت هواي عشقم رو داشته باش تو كه ميدوني همه اميد و آرزوهاي من در وجود پاك و نازنينش خلاصه ميشه شكرت بخاطر اين پسر گل و هواشو خيلي داشته باش.

دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم پسرکم.

پسندها (3)

نظرات (11)

مامان امیرعطا
15 اردیبهشت 93 16:54
ماشالله خدا حفظش کنه. متن تون هم عالی بود... چه کتاب قصه جالبی... چه جامدادی خوشگلی ... شکل هموناست که بچه بودیم می بردیم مدرسه.. دست بابا حاجی ات درد نکنه.
رضوان
16 اردیبهشت 93 20:08
چه کتاب قشنگی...مبارکت باشه
مامان معید
18 اردیبهشت 93 3:24
چه مادرانه ی ملموسی بود..چان داشت. ای بانو تسبیحاب خوته ما هم دقیقا همین شکلیهپ
مامان ستیانفس
19 اردیبهشت 93 9:50
سلااااااااااااااااام به پیکاسو کوچولوی دوست داشتنیبه به چه کتاب داستان بزرگی داری عزیزم
مامان ستیانفس
19 اردیبهشت 93 9:50
خصوصی ی ی ی ی ی ی
مامان محمدمهدی
20 اردیبهشت 93 0:51
عزیزم اگ اشکال نداره میشه اسم و ادرس ارایشگاهی ک شازده پسرت رو بردی بگی
مامان سمانه
پاسخ
عزیزم آرایشگاه لبخند - در مجتمع زیتون آرایشگاه فسقلی-سر زرگری
♥مرجان مامان آران و باران♥
21 اردیبهشت 93 16:03
ای جانم عزیزممممم ماشالا چقدر اقا شدیی خوشگللل
مامان رها
21 اردیبهشت 93 22:23
سلام عزيزم خوبيد وب قشنگى داريد دلم ميخواد بيشتر با شما آشنا شم و باهاتون دوست شم اگه موافق باشيد با هم لينك كنيم خوش حال ميشم پيش ما هم بيايد موفق باشيد
مامان سمانه
پاسخ
سلام عزیزم لطف داری لینک تون کردم
رضوان
22 اردیبهشت 93 13:58
آنان که علی را خدا پندارند…. کفرش به کنار… عجب خدایی دارند! میلاد باسعادت مولا علی بر همگان مبارک!
♥پرنیان♥مامان متین
23 اردیبهشت 93 23:22
مامان فهیمه
12 خرداد 93 12:00
وای چه کادوهای خوشگلی مبارک باشه