دو سال 8 ماهگی

دوباره شب شده

من ولیوانی چای و موسیقی وبلاگت در گوشم و هر آنچه با هم می گذرانیم در فکرم...

متینم

خب اقتضای سنت هست /یه جورهایی بعضی وقتها یه کارهایی میکنی که واقعا وقتی نمیدونم که فکر کنم چجوری بهتره باهات برخورد کنم اما تصمیم گرفتم اینجور موقع ها فکر کنم متینم و از دید تو فکر کنم و راه چاره ای که جواب میده را به ذهنم بیارم...

پسرم یه وقتهایی فکر میکنم آرامش و آرام بودن مخصوصا در مقابل اتفاقهای کوچک و بزرگ خیلی میتو نه کمک کنه که آدم درست فکر کنه درست تصمیم بگیره و درست ببینه این موضوع رو کلی میگم نه به خاطر برخورد با شما /حس میکنم آرامش داشتن و روش کار کردن جدا از اون حس خوبی که به آدم میده به انسانهایی هم که باهامون در تعامل هستندهم حس خوبی میده...دارم رو خودم بیشتر کار میکنم ...

خدایا تربیت فرزند مسئولیت سنگینی است که بردوش پدر و مادر و البته مادر است ازت میخوام کمکم کنی و راه درست تربیت فرزندم را بیاموزم خیلی سخته واقعا سخته.

خلاصه مامانی روزها میگذرن خیلی سریع و در این روزها مامان سمانه کنار تو خیلی با تجربه تر شده و تلاش میکنه که برات درست مادری کنه... عزیزم تو بسیار شیرین صحبت میکنی و سعی در تقلید کلماتی داری که از ما میشنوی

1. خدارا شکر میکنم که نفس میکشم تا هوای نفست را استشمام کنم

بذار از اول روز بگم ...

بیدار میشی تی وی رو روشن میکنی کانال پرشین تون میبینی و اگه خسته بشی ازم میخوای خاموشش کنم سی دی های مورد علاقه ت که قبلا در پست های قبلی گفتم برات بذارم

وبعد از اون بازی با ماشین هات رو شروع میکنی یا اسکوتربازی میکنی به اسکوترت هم میگی چرخ

سعی میکنم شام رو از شب قبل بیشتر بپزم تا ناهار داشته باشیم و بیشتر باهات بازی کنم میدونم روزها بلند شده هوا گرم کمتر بیرون میریم و تو پر از انرژی و دوست داری ببرمت پارک ومن بخاطرگرمازدگی تلاش میکنم در روز توی خونه سرگرمت کنم تا بعدازظهر که بابایی میاد می بریمت پارک توی پارک دنبال دوست میگردی و با دیدن هر بچه ای که حس خوبی بهش داشته باشی میری پیشش و باهاش دوست میشی وباهاش سرسره بازی میکنی

خدایا خودت کمک کن توی قلب کوچیک پسرم یه عالمه مهربونی جا بشه برای هدیه دادن به همه..

 عزیز مامان/دلبندم/علاقه به توپ بازی در تو بیشتر شده توپ شوت کردنت که خیلی دقیقه ومحکم شوت میزنی اگه توی خیابون ببرمت اسباب بازی فروشی ببینی گریه میکنی و میگی باید برات بخرم درصورتی که من کم هم برات اسباب بازی نمیخرم و تو اکثرشون میشکنی اما عزیزم دارم با رفتارم بهت میفهمونم که نباید برای بدست اوردن هر چیزی گریه کنی ویا اینکه هر چیزی رو هر موقعی که بخوای نمیشه بدست اورد...

غذاهای مورد علاقه: گوشت مرغ اولین گزینه ست برات ولی سالاد فصل و فست فود هم دوست داری تنقلات لواشک ؛آدامس و چیپس میخوری که من بخاطر مضرات این تنقلات هفته ی یک بار یکی از این ها رو برات میخرم

و هنوز وقتی بابا  امین خونه هست برات بهترین همبازی دنیاست و با اون بودن رو به هر چیزی ترجیح میدی بازی با تبلت و گوشی خیلی دوست داری به خصوص این بازیها:

و هر وقت من دارم با خاله هات و بابات صحبت میکنم تلفن ازم میگیری و از پشت تلفن هر صدای رو تشخیص میدی که چه کسی هست و...

دوستداشتنی تر شدی و پر از سوال و پرسشی /قدرت تشبیه کردنت زیاده  به حرفهام بهتر از قبل گوش میدی

زمان خواب هم که فرا میرسه بهم میگی قصه علی کوچولو برام بگو همونطور که قبلا گفتم اتفاقهای هر روزت درقالب یک قصه شرح میدم و شخصیت قصه رو گذاشتم علی کوچولو  برات میگم وتو لذت میبری بادقت گوش میدی

در بعضی از کارها خودت رو شرکت میدی مثل تمیزی کابینت ادویه ها یا تمیزی یخچال که گاهی وقتها نصفه میمونه و موکول میشه به زمانی که خوابی اونم در نهایت سکوت که بیدار نشی.

ودر آخر خداجونم مراقب پسر کوچولوی من باش به تو می سپارمش تمام لحظاتش رو پر از آرامش و عشق و موفقیت کن.

آرام جانم دوستت دارم