3 ماه اول متین

من مادر شده بودم...

متینم

تو کنارم بودی...وجودی که 9 ماه برای دیدنش لحظه شماری میکردم...نوزادی شیرین...زیبا وپر از نیاز...تا چند وقت از شوق بودنت در کنارت گریه میکردم...پسرم چه روزهایی بود...اولین تجربه من برای مادر شدن..شبها در عمق خواب با کوچکترین صدایت به همراه بابا بیدار میشدیم...کمکهای پدرت در اون روزها را هیچوقت فراموش نمیکنم...(یادت باشه اگه یکروز پدر شدی حتما به مادر فرزندت کمک کنی) کمکهای مادر لیلا وخاله مریم و نجمه و میترا...تو فقط برای شیر گریه میکردی و من عاشقانه تو رو در آغوش میگرفتم و به تو شیر میدادم گویی خواب ندارم...با تو بیدار میشدم...با تو میخوابیدم...با آرامشت آرام بودم... چه زیباست از عمق وجودت کسی را دوست داشته باشی...عزیزم کولیک معده نداشتی  ...تسلط خوبی به عضلات گردنت داشتی.....

در 2 ماهگی راحتتر تورا در اغوش میگرفتیم...عزیزم موقع خواب یکی از دستهای قشنگت رو زیر متکات میذاشتی ومیخوابیدی...باز هم گریه هات فقط برای شیر بود...خوب شیر میخوردی و به نظر میومد فک قوی داری...

بیشتر وقتهادر خواب دوتا دستهاتو بالای سرت میذاشتی

بیشتر روی شونه خوابت میبرد...

شیر من رو خیلی دوست داشتی /خوب میخوری وخوب وزن میگرفتی...

خاله مریم در چند ماه اول تو رو برای اندازه گیری وزن و قد می بردت به بهداشت

در 3 ماهگی....

خیلی شیرین تر شده بودی...اولین ابراز احساسات تو به موزیک بالای تختت و چرخیدن دایره های اون بود و عکس العملت این بود که دست و پاهات تکون میدادی برای آویزبالای تختت...بیشتر دوست داشتی روی زمین باشی وباهات حرف بزنیم وکمتر بغلت کنیم...وقتی  میخوابیدی یا شیر میخوردی دستهاتو از پشت روی چشمهای نازت میذاشتی/جالب اینجاست که وقتی بیدار میشی اصلا گریه نمیکردی وبه اطرافیان لبخند میزدی وبا شرایط خوب کنار می اومدی ...

اولین شیرخشک که صبحها که بیدار میشدی برای وزن گیری بهتر باتجویز دکتر 2 سی سی به وسیله قطره چکان بهت میدادم شیرخشک آپتامیل بود

اولین مراجعه به دکتر : دکتر مرجان اسدی فرد بود

همراه با من وباباامین و خاله مریم

اولین شیشه شیر متین مارک nuk که اصلا استفاده نشد متین شیشه نمیگرفت

عکسی که پستونک به زور دادم به دهنت تا عکس ازت بگیرم

پستونک های متین مارک AVENT که بازهم استفاده نشد ومتین دوست نداشت نمیگرفت

بدون شرح

 عکس های 3 ماهگی متینم

خونه بابا ناصر

متین پسر من :

چه احساس قشنگی

تو قلبم

تو رو دارم... 

2  ونیم ماهگی متینم که یک مدت عادت کرده بود زبانش رو می اورد بیرون