متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

حکایت این روزهای ما

متین من  آنچنان به زندگی ام رنگ و بوی دلنشینی  بخشیده ای که به خاطر نمیاورم زمانی که تو را نداشتم لذت های دنیایم چه بوده است؟؟؟   خداوندا چگونه شاکر باشم نعمتی را که از به خاطر آوردن تک تک لحظاتش اشک در چشمانم حلقه میبندد! لحظات شیرین و تکرار نشدنی شیطنت های پسر عزیزم که گهگاه صبرم را نیز بر هم میریزد! لحظات به خواب رفتنش که آنقدر خودش را در  آغوشم جابجا میکند و آنقدر پوست لطیف بی همتایش نوازشگر دستهای خسته ام میشود که گاه من زودتر از او به خواب میروم! لحظات خاطره انگیز و پر لذتی که صدای دلنشین قهقه های کودکانه اش تمام فضای خانه را پر میکند و هر چقدر خسته باشیم لبخند بی مقدمه ...
19 اسفند 1392

دوسال و سه ماهگی

  این دوست داشتن است این همان حس قشنگی ست که دلم میخواهد او درون دل من جای باز کرده است کودکی بازی گوش نازنینی با هوش چشمهای مشکی پوستی مهتابی گیسوانی چو شب بی مهتاب که نسیم خوش او دلها برده ز کف آری آری آری دوستش میدارم قهقه های قشنگش که همه مستانه حاکی از سر درون خوش اوست دوستش میدارم من که خود میدانم او یقین سهم من است از بهشت خاکی متین من تنها بهانه زندگیم دوستت دارم.اما اين دوستت دارم از آن حرف هايي نيست كه با گذر زمان محو بشه و به فراموشي سپرده بشه.اين سخن قلبم هست.قلبها هرگز فراموش نميكنند .اين دوستت دارم بر خاسته از قلبي ست كه  شعله اش را خودت روشن كردي و از گرماي قلب مهربانت به ان بخشي...
6 اسفند 1392

مــــادرانه

سلام متین من  پسرنازنینم گفتم برایت بنویسم از آنچه در دل دارم ونمی تونم بگم...شاید مجالی نباشه که برایت بگم...نمی دونم که اصلا این وبلاگ و دل نوشته های من روزی چشمای زیبای تو رو زیارت خواهند کرد یانه ... نمی دونم ان روزها کجایی وشبها در آغوش کدام یار آرامش رو در می یابی وصبح ها با نسیم کدام دوست به پا خواهی خواست ولی مهم این هست که الان واین روزها من شبها رو با گرمای آغوش تو پایان میدهم وصبح ها باصدای نفس تو روز را از سر می گیرم امشب یاد روز اولی که بدنیا آمدی افتادم و توی ذهنم تداعی میکنم روزی که سراسر وجودم یک شوق عجیب فراگرفته بود شوقی همراه ترس عشقی همراه با وحشت چرا که نگران سلامتیت بودم وباید هرچه زودتر اسبا...
30 بهمن 1392

هدیه ولنتاین & مدلینگ شدن متین &آبله مرغان

متینم چقدر آرامم پسرکم که تو هستی که کنارمی وهمیشه در قلب منی به معصومیت کودکانه ت قسم که دغدغه هر روز من بودن توست نفس کشیدنت... ایستادنت... خندیدنت... راه رفتنت...   لحظه به لحظه کنارم قد میکشی وبزرگ می شوی پسرکم عزیزم دستهای کوچکت را گرفته ام تا بلند شوی راه بروی وحال دیگر میدوی... تمام لذت زندگیم همین هست می خواهم آغوشم مادرانه ترین آغوش دنیا باشد برای تو... می خواهم به تو یاد بدهم کلمه به کلمه عشق را زندگی را مادر بودن شیرین است ...آنقدر که حتی فکر کردن به نوازش صورت پاک ومعصومت مرا میبرد تا اوج... سهم من از این دنیا پسر کوچکی ست به بزر...
29 بهمن 1392

اتفاقات خوب

اتفاقات خوب برای خاله جونی ها متین جان خاله نجمه این ماه درقرعه کشی کفش فرشتگان شیراز شرکت کرد و  نتیجه ش رو در برنامه خوشا شیراز اعلام کردن که خاله برنده یک ماشین  پراید شد خاله مریم هم 18/12 عازم خانه خدا (مکه)هست امیدوارم روند این اتفاقات خوب همینطور برای همه ی خانواده ادامه داشته باشه ازدوتا خاله ها گفتم جز خاله میترا که با دوتا فسقلی دوقلوش حسابی سرگرمه ومن خیلی زیاد  به آناهیتا وبنیتا علاقه دارم  آناهیتا چهاردست وپا میره بنیتا هم کم کم داره شروع میکنه ودوتا دندون داره یک عکس ازشون میذارم     متین عزیزم من دنبال جملات ادبی نیستم حس خودم رو بیان میکنم ...
24 بهمن 1392

متینم با تو زندگی خیلـــــــــــی قشنگه

عشق من دوستت دارم ؛  به همان اندازه که ستاره ها و ماه آسمون را دوست دارن و به بودنش نيازمندند ؛ به بودنت نيازمندم .  تاحدی که لرزش انگشتانم به من قدرت نوشتن و لبانم قدرت بيان اين حس را نمی دهند . به همان اندازه که سوختن چوب در آتش دردناک است ؛ دوری از تو برايم سخت و زجرآور است . عشق من دوستت دارم ؛    به همون اندازه ای که آب از خشک شدن می ترسه  تا حدی که با نفسهام به درونم رخنه کردی و تمام سلولهای بدنم با عطر قدمهات به زندگی مون جون تازه گرفته اند  تا حدی که حد ندارد دوستت دارم . من با تو زنده ام متین من      ...
22 بهمن 1392

تولد الهه & دو سال و دوماهگی متین

متین من عشق من...تمنای وجود من.. در تب و تاب گفتن کلامی هستم که بهت بگم دوستت دارم ! اما نمی تونم  تو را میپرستم بعد از او که تو را برایم آفرید. من خیلی خوشبختم از اینکه تو رو دارم روزی صدبارخدا رو شکر می کنم تو برایم یک هدیه باارزشی ، هدیه ای از طرف خدا متین جان این روزها خیلی زیاد منو میبوسی و من تو را در آغوش خودم میفشارم احساس آرامش میکنم  ومن این لحظه رو با هیچ چیز در دنیا عوض نمی کنم اینبار با فریاد درونی دلم، با تمام وجودم  میگم که خیلی تو را دوست دارم. گوش کن به نوای شیرین دوستت دارم نوای عاشقانه ای که از اعماق دلم می آید.      مهربونم هر چه این دلم...
8 بهمن 1392