متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

کودک من

کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم...   او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم...   او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم...   او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم...   او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند...   او بازی می کند... کودکانه... می پرد ...حرف می زند...   به زباني كه كسي جز من نميفهمدش.......و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید!   و من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دست نوازش غیب بی بهره نمانم...
16 ارديبهشت 1393

از پوشک گرفتن و دوسال 5 ماهگیِ ...

  در بنفشه زار چشم تو   من ز بهترین بهشت ها گذشته ام   من به بهترین بهار ها رسیده ام   ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من   لحظه های هستی من از تو پر شده ست.......    دیگه شبها با پوشک دوست نداشتی بخوابی از خواب بیدار میشدی وگریه میکردی تا پوشکت باز کنم به همین دلیل منم متوجه شدم مستقل شدی و دیگه بزرگ شدی از پوشک کردن خوشت نمیاد منم توی ذهنم از خیلی وقت پیش تصمیم داشتم از پوشک بگیرمت که اینکارو قبل از فصل تابستون که هوا گرم میشه یعنی در تاریخ 27 فروردین از پوشک گرفتمت و تو خیلی باهام همکاری کردی ... و من این روزها بیشتر از همیشه خدا را شاکرم که تو درجلوی چشمانم صحیح و ...
12 ارديبهشت 1393

اولین آزمایش متینم

 متین من خوشحالم که تو رو دارم خوشحالم که تنها عشق تو در من جاریست.. دلم پیش توست دلم هوای تو دارد همیشه خوشحالم که دلم فقط برای توست خوشحالم که تو فقط در منی  و دلم به عشق تو می تپد می دانم که عشق تو هرگز دلم را ترک نخواهد کرد رایحه ی خوش تو در هوای زندگی من پخش است تو را می بویم و زندگی می کنم. دوستت دارم و می بوسمت ...همین!     تو عشق و زندگی و تمام احساس منی 12/10 منو بابا امین تورو بردیم آزمایشگاه تا یک آزمایش کلی ازت بگیریم تا خیالمون راحت شه آخه چند وقتیه که پوست صورتت یه ذره زرد شده تا دوسالگیت قطره آهن آیرویت که ...
12 ارديبهشت 1393

تفریحات (ایام نوروز)

انگار نوشتن در وبلاگ متینم    طلسم شده بود، نه اینکه حرفی برای گفتن نباشد بلکه وقتی برایش نداشتم... شیطنت های این روزهایت را و دید بازدیدهای عید را به تمام بلاتکلیفیها و سردرگمیهایمان که اضافه کنی نه انرژی ای و نه فرصتی باقی میگذاشت تا بیایم و بنویسم از شیرینیهایت که تمام ناشدنی است   چقدر این روزها کم برایت نوشته ام خیلی دلم تنگ شده بود بیام از این روزها که بعدها با نوشتن در وبلاگت خاطرات می ماند   چقدر شیرین زبانی ها و خوشمزگیهایت از قلمم افتاده اند   چقدر روزها کوتاه شده اند و من چقدر سرم این روزها شلوغ است   قلمم یارای توصیف شیرینکاریها و بلبل زبانیهایت نیست ف...
6 ارديبهشت 1393

موهای سپید مادرم

متین جانم شبها وقتی در آینه مینگرم از شدت فشاری که از صبح بر من وارد بوده است، احساس میکنم چینی دیگر به صورتم اضافه شده است و یکی دیگر از موهایم رنگ از کف داده اند. آنقدر شیطنت ها و لجبازیهای این روزهایت زیاد شده اند که گاهی حس میکنم دارد از تحمل و توانم فراتر میرود و هر روز که بر اعصابم مسلط هستم مدام خداوند را شکر میگویم و دائما طلب صبر بیشتر میکنم.پسرک  دلبندم، وجود نازنینت باعث شده است تا موهای سفید مادرم برایم تبدیل به دفترچه خاطرات شیطنتهای کودکی ام شوند، حالا هر وقت او را مینگرم به یاد می آورم که چگونه تمام روزهای جوانی اش را برای پروراندن نهال وجودم گذرانده است. زندگی اینگونه است و من   همین گونه که هست دوست...
31 فروردين 1393

عید نوروز 93

متین من  من الان که برایت می نویسم به مانند هر سال در دلم غوغایی برپاست... برایت از صمیم قلب بهترین ها را در سال ٩٣ آرزو میکنم و از پروردگارم عاجزانه طلب عاشقانه ترین لحظات را برای پسر دلبندم دارم همیشه خوشبخت باشی.    (سفره هفت سین خونمون روی میز چیدم ولی بعد از چند دقیقه یکی از جام ها که سمنو داخلش ریختم رو شکستی ومن ناچار شدم هفت سین جابه جا کنم روی اوپن آشپزخونه بچینم) " متین من  تو با تولدت به زندگیم بهترین روزهای عمرم رو رقم زدی" به راستی که بودنت بهترین روزهای زندگیم را برایم به ارمغان آورده است پسرم امیدوارم سال جدید برایمان سرشار ازشادمانی و...
4 فروردين 1393

آخرین چهارشنبه سال 92(چهارشنبه سوری)

متین عزیزم! حدود 359 روز از سال 92را با هم طی کردیم، با هم خندیدیم، با هم گریستیم، با هم بیخوابی کشیدیم، و با هم همراه و هم قدم بودیم... از سختی هایش برایت نمیگویم تا مبادا ناله کرده باشم ولی همینقدر بدان که سخت تر از هرکاری در این عالم بود و صادقانه باید اعتراف کنم که شیرینی اش را زبان قاصر من نمیتواند به خوبی بیان کند که وصف ناپذیر است... اکنون آرام آرام بوی نوروز و عید و ماهی قرمز میاید، از روزی که یک ماهی کوچک به خانه مان آمدند دوباره تشویش تحویل سال نو هر از گاهی به وجودم رخنه میکند... دیشب چهارشنبه سوری بود من و تو بابا امین رفتیم دروازه قران وبلوارچمران یک بالن آرزو به نیت تو روشن کردیم انقدر توی اسمون بالا رفت که ...
2 فروردين 1393

عیدی ها وبلاگ تکونی و تقویم 93

متین من این پست تقریبا حال و هوای عید نوروز به خودش گرفته وبلاگ تکونی و تقویم سال ٩٣ -کارت پستال و تگ هفت سین نمونه هاش واست  توی این پست گذاشتم عزیزم پیشاپیش برای تو پسر عزیزم در سال جدید و در سالهای پیش رو بهترین ها را آرزومندم.... و با تمام وجود از پروردگارم برایت زیباترین روزهای زندگی بر روی این کره خاکی را خواستارم..... آرزو می کنم که همیشه خوشبخت باشی و زندگی همواره چهره مهربانش را و لبخندهای دلربایش را برای چشمان زیبایت به ارمغان آورد...   عیدی بابا امین:   این هلی کوپتر  کنترلی بابا امین واست خریده که ٥٠ متر ارتفاعش هست  که بیشتر هم میشه خیلی جالبه ...
19 اسفند 1392

خوشبخت ترین مادر روی زمین

زیباترین بهانه زندگی ام! تنها دلیل ادامه دادنهایم! یگانه گوهر زندگی م متینم به گمانم امروز روز من است، به گمانم فرشتگان در عرش خداوندی امروز برایم نغمه و سرور سر داده اند، به گمانم صبر و حوصله کردنهایم به ثمر نشسته است، به گمانم امروز من خوشبخت ترین مادر روی این کره خاکی هستم... خداوندا گل زیبایم را به دستان پر مهر تو میسپارم تا بهتر از من آنگونه که شایسته وجود شکننده اش است از او نگهداری کنی... و من را وسیله ای قرار دادی تا بتوانم پسرم را از گزند بلاهای کوچک و بزرگی که در انتظارش هست در امان دارم...   گاهی چنان خطرهای بزرگی از پیش چشمان غافلم عبور میکند و  از کنار گوش پسرم می گذرد که مرا بار دیگر به یاد بز...
19 اسفند 1392