متين پسر پاييزي منمتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره
آرتين پسر پاييزي منآرتين پسر پاييزي من، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

پسرهاي پاییزی من

امروز با متین

امروز جمعه ٣٠ فروردین وقتی از خواب بیدارشدی ساعت ١٠:٣٠ بود صبحانه بهت تخم مرغ باشیر دادم دیدم خیلی بی حوصله هستی وخیلی بهونه گیر نمیذاشتی من هیچ کدوم ازکارام بکنم دم درخونه نشسته بودی به من میگفتی بیا در در( یعنی بیابریم بیرون) این روزا هم بیا بلدشدی بای بای کردن بلدشدی بابایی هم به من گفت متین آماده کن تابریم بیرون منم همین کاروکردم  وزدیم بیرون بدون اینکه مقصد خاصی درنظرمون باشه همینطوری رفتیم تارسیدیم دروازه قرآن اونجا یه کم گشت زدیم وقتی سوارماشین شدیم خوابت رفت دیگه ساعت ٢ ظهربود ترجیح دادیم بیایم خونه وبعدازظهرباز ببریمت بیرون بعدازظهر هم رفتیم پارک آزادی اونجا کلی بازی کردی وخوش گذروندی توی پارک چن...
31 فروردين 1392

دوستت دارم

  متین من اي همه لحظه هاي من از تو پر ،از تو شاد، از تو اميدوار... هيچ نعمتي بزرگتر از تو بر من نازل  نشده است... هيچ شادي اي بي حضور تو كامل نيست ... خدايا سپاس كه تكه اي از وجودت را به من بخشيدي، كمكم كن تا شايسته امانتت باشم   متین جان ، عزيزم يكروز ميان اين نوشته هاي بي آغاز و بي پايان من ،گم مي شوي ميدانم ...و ميخواهي كسي را جستجو كني كه مادر توست آن روزها شك نكن كه همه چيز مني ،شك نكن كه لبخندت هميشه بهترين بهانه من است براي بودن و خانه بي تو چقدر عميقا سوت و كور است . دلبندم دوستت دارم حضورت شفاف ترين تجريه زندگي من بوده ممنونم كه مرا از اين تجريه لبريز كردي.....
28 فروردين 1392

عکسهای متین در7 و8 ماهگی

مگر میشود میان خود و دیگری ، دیگری را انتخاب کرد ! حُب به خویشتن پس چه میشود...؟! مگر میشود به خاطر دیگری ساعت ها بیدار ماند ، خواب را در خواب دید و باز با مهربانی به او لبخند زد...؟! خستگی و عدم هوشیاری پس چه میشود ...! مگر میشود تحصیل... دانشگاه .... و کار را رد کرد و با غرور مشق عاشقی نوشت؟! غنیمت شمردن فرصت ها پس چه میشود..! مگر میشود در چند کار تقسیم شد و همه را درست انجام داد..!  قانون یک دست و دو هندوانه پس چه میشود..؟!  آری : . . . وقتی مادر باشی میشود......... !     قندعسلم این عکسی که  درحالت گریه هستی وبداخ...
28 فروردين 1392

واکسن 6 ماهگی

متین نفسم من می خواهم بدانی،امروز و هر روز وقتی می گویم دوستت دارم،این فقط یک کلمه نیست با یک معنی ساده... این یک احساس است،در کنار قلب من. یک عاطفه است که وجود دارد به خاطر تو...   به خاطر خنده ی تو،به خاطر چشمان تو،صدای تو، که قلب مرا روشن می کند،کلماتم را،زندگیم را روشن می کند... دوستت دارم یعنی تو برای من شادی می آوری، و به من آرامش می دهی... دوستت دارم یعنی تو شگفت انگیزی، انکار ناپذیرو همینطور عجیب... دوستت دارم یعنی تاابد.     آماده شدن متینم قبل از زدن واکسن 6 ماهگی همراه من و بابا امین شیرخشک ت  در 6 ماهگی باتجویز دکترت عوض کردم ببلاک 2 بهت دادم شیشه شیر نمیگ...
28 فروردين 1392

خوابیدن های متین

سلام این عکسمو ببینین دارم خواب می بینم ومی خندم تواین عکس هنوزیک ماه ام نشده بود تواین عکس هم جلو چشمام گرفتم مزاحم نشو مامان بذار ادامه خوابم ببینم... دونه های قرمززیرچانه ام ببینین اینا واسه اینه که به بوس حساسیت داشتم اینارو ریختم ولی دکتر بایک کرم ساختنی خوب شده بودم ... لای لالایی گلم متینم مهتاب اومده بالا موقع خوابه حالا♥♡♥ لای لالایی گلم متینم خوابهای خوب ببینی روی ابرا بشینی♥♡♥ مامان سمانه پیشت میمونه قصه میخونه دونه به دونه♥♡♥   ♥♥♥لای لالایی لای لالایی لای لالایی   ای عزیزکم ،ای تمام زندگی من تو مال منی تو مال منی،تمام عشق منی ...
28 فروردين 1392

راه رفتن متین

هو را هورا من امروز خیلی خوشحالم امروزیکی از روزهای خوب زندگی من بود یک نفراین روز خوب واسم رقم زد تا منو بینهایت خوشحال کنه اون کسی نبودجزمتین من امروز یعنی ٢٤/١/٩٢ متین درسن یک سال وچهارماه وچهارده روز تونست بدون کمک والبته کمترزمین خوردن وتسلط بهترراه بره منم که بی صبرانه منتظرهمچین روزی بودم واقعا دلم غش میرفت تا راه رفتن متین ام ببینم الان که دارم این پست مینویسم واقعا خوشحالم البته اینم هست چند وقتی بودمتین تلاش میکرد راه بره ولی یه ذره میترسید وقدم زیادی برنمیداشت قربون قدمهای متین کوچولو برم من امیدوارم این قدم ها همیشه در راه درست قرار بگیره منو سربلندکنه به امیداون روز که ارزو من فقط ...
25 فروردين 1392

متین در14 ماهگی

عشق من 14  ماهه شده بزنم به تخته چقدر زود بزرگ شدی و روز بروز خوشگل تر و جیگر تر میشی عسلم از اینکه مامان پسرخوبی مثل تو هستم خیییییییییییلی خوشحالم قربونت برم خدایا شکرت شکرت بخاطر این نعمت بخاطر این پسر، خدایا عمر طولانی با عزت و سرافرازی و آرامش به پسرم بده و از همه بدیها و بلایا و سختیهای روزگار محفوظش بدار آمییییییییییییییییییین.   متین این روزا میتونه بگه تاب تاب چون خیلی تاب اش دوست داره وخودش بدون کمک وخیلی ماهرانه میشینه روی تاب اش پاستیل خیلی دوست داره ومیخوره شکلات میوه ای هم خیلی دوست داره پفک وچیپس که دیگه نگوحمله ورمیشی سمتش که من بهت نمیدم اخه خیلی مضره به خدا یکباربهت دادیم د...
21 فروردين 1392

عیدی بابا امین به متین

  عیدی بابا امین به متین استخربادی با ١٠٠ توپ رنگی که خیلی دوسش داری ساعتها میشینی داخلش توپ ها رو میریزی بیرون منم روزی چندین بار بایدجمع شون کنم زیرمبل زیر کابینت هرجا که فکرش کنی تو پ پیدا میشه وقتی بابا امین هست باهم کلی با این توپ ها بازی می کنین   ...
20 فروردين 1392

چرا دیر آپ می کنم

سلام متین من عزیزم ببخشید دیر به دیر آپ می کنم اخه بعد از اون اتفاق بد که خیلی واسم سخت بود هم از نظر روحی هم جسمی تاثیرات بدی روم گذاشت ولی به لطف مادر لیلا و بابا امین الان که دارم واست پست جدید میذارم خیلی بهترم بابا امین خیلی کمک حالم شد هم در رسیدگی به تو وخونه تکونی مادر لیلا هم تو این چند وقت بهم رسید تا نیروی که از دست دادم وضعیف شدم الان بهترم خیلی ممنونم ازشون باهمه وجودم هم مامان گلم و بابا امین دوست دارم زیاد روز پنج شنبه ظهر خواب بودی اومدم شیرت بدم که دیدم داری تو تب میسوزی وای همون لحظه جیغ کشیدم بابا هم که خواب بود هراسان ازخواب بیدارشد وکلی ترسید بود وقتی دیدیم تب داری بابا پاشورت داد منم سریع واست شیافت گذاشتم سریع ...
15 فروردين 1392